ایل بختیاری و بختیار عزالدوله  دیلمی

 

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد                           آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

         شوربختانه در برخی از کتاب های نویسندگان بختیاری و در شبکه مجازی اینترنت در سایت های گوناگون  فرنام یا وجه تسمیه قوم بختیاری را بدون مستندات کافی  به بختیار عزالدوله دیلمی نسبت می دهند . این در حالی است که براساس متون تاریخی هیچکدام از دیلمیان بر سرزمین بختیاری حکومت ننموده اند. شاید برخی تصور می کنند که چون دیلمیان بر خوزستان فرمانروایی داشته اند پس حاکم بختیاری نیز بوده اند. در پاسخ عرض می کنم که سرزمین بختیاری حتا از دوران باستان یعنی دوره ایلامی ها نیز جزو خوزستان نبود . چون حکومت ایلام شامل ایلام دشت یا همان خوزستان یا شوشان و ایلام کوهستان یا همان آنزان یا آنشان (ایزه)بوده است .گرچه حکومت مرکزی در شوش بود و حکومت آنزان بختیاری نیز به صورت فدرالی زیر نظر حکومت مرکزی اداره می شد. پس از دوران اسلامی هرچند تا سال 300ه ق  یک دوران بی خبری در تاریخ سرزمین بختیاری به چشم می خورد . تنها مورخین تازی از جمله بلاذری نوشته اند که در بدو ورود  اسلام به ایران سرزمین ایذه چندین بار توسط فرماندهان عرب تسخیرگرید. پیش از اینکه به تاریخ بختیاری از سال سیصد به بعد به پردازم ، ابتدا گزیده ای از تاریخ  آل بویه که بختیار عزالدوله از آن تبار است را ارایه می نمایم.  

       دیلمیان مردم دیلمی ساکن سرزمین دیلمستان بودند و آل بویه خانواده‌ای دیلمی بودند که از ۳۲۰ تا ۴۴۸ ه. ق. در ایران و عراق فرمانروائی داشته‌اند. آل بویه را نظر به دیلمی بودن، دیالمه نیز خوانده‌اند.  یکی از این خاندان بختیار نام داشت.

بختیار ، عزالدوله ، امیر سلسلة شیعی مذهب آل بویه (دیلمیان ) در عراق (331 یا 332ـ367). ابومنصور بختیار، ملقّب به عزالدوله ، فرزند و جانشین معزالدوله ابی الحسین احمدبن بویة دیلمی (ابن خلکان ، ج 1، ص 267). در اهواز متولد شد، لیکن دیلمی الاصل بود. در 346 با دختر سبکتکینِ حاجب ، یکی از فرماندهان سپاه معزالدوله ، ازدواج کرد (همدانی ، ج 1، ص 172). در 356، از خلیفه المطیع للّه لقب عزالدوله یافت (سیوطی ، ص 401). در همان سال به جای پدر به امارت عراق رسید و تا 367، سال درگذشتش ، بر متصرفات پدر مشتمل بر آذربایجان ، جزیره ، بین النهرین و خوزستان ـ جز عمان و کرمان که به تصرف عضدالدوله درآمده بود ـ حکومت کرد.

          بسیاری  تصور می کنند  چون بختیار عزالدوله در اهواز متولد شده، پس نام بختیاری از او سرچشمه گرفته است. این دیدگاه به طورکامل نادرست است و همان طوریکه بیان کردم سرزمین لرستان بزرگ که در زمان صفویه به بختیاری شهرت یافت ، در زمان رضاشاه به خوزستان پیوست شد و در تمام دوران اسلامی یعنی از سال سیصد هجری قمری به بعد دارای حکومت مستقل بوده و شامل کهگیلویه و بویر احمد و بختیاری( تمام استان چهارمحال بختیاری، فریدن ، الیگودرز، ازنا ، دورود، شمال دزفول و شوشتر، مسجدسلیمان و رامهرمز و ایزه ) بوده است . در زمان صفویه کهگیلویه از آن جدا شد و باقیمانده آن به نام  ایالت بختیاری  در گیتاشناسی سیاسی ایران شناخته شد تا اینکه در زمان رضاشاه تجزیه گردید و بخش جنوبی آن به خوزستان پیوست شد.

اینک حکومت سرزمین لر( لربزرگ و کوچک ) همزمان با حکومت آل بویه

   ولایت لرستان دو قسم است: لر بزرگ و لر کوچک، به اعتبار دو برادر که در قرب سنه ثلاثمایه هجری(300ه ق) معاصر یکدیگرحاکم آنجا بوده‌اند: حاکم لر بزرگ  بدر نمام داشته  و حاکم لر کوچک  ابومنصور . بدر مدتی دراز در حکومت روزگار گذرانید. چون او درگذشت، حکومت به پسر زاده اش  نصرالدین محمد بن هلال بن بدر رسید و او حاکمی عادل بود و منصب وزارت خود را به محمد خورشید تفویض نمود.

     حمدالله مستوفی در سال (۷۳۰ هجری قمری/۱۳۳۰ میلادی) اشاره به مهاجرت طوایف کرد از مناطق کنونی کردستان سوریه (جبل السماق) به مناطق لر بزرگ و لر کوچک می‌کند. در سال 500ه ق نزدیک به چهارصد (یک صد) خانوار کرد از جبل السماق شام  به علت اختلافی که با مهتر و بزرگ قومشان افتاده بود، جلاء وطن کرده ، به سرزمین لرستان آمدند وحکومت آنجا را که وزارت آن با محمد خورشید بود را پذیرفتند. بزرگ ایشان ابوالحسن فضلوی بود.

  ابوالحسن را پسری علی نام بود.  پس از مدتی این گروه با میزبانان ، اختلاف پیدا می کنند و به نزد سلقریان (ترک تبار) حاکم فارس می روند. هنگامی که علی درگذشت، پسر او به نام محمد که جوانی دلاور بود. در خدمت سلغریان به مناصب بالایی رسید. چون او نیز بمرد ، پسر او ابوطاهر که جوانی شجاع بود. در خدمت اتابک سنقربه سرداری سپاه رسید.  اتابک سنقر او را لشکر داد و به لرستان فرستاد. ابوطاهر به صلح و جنگ ، وعد و وعید و فریب و صلح و شکیبایی سرزمین لرستان را تصرف نمود و حکومت جانشینان بدر را سرنگون کرد. پس از اینکه استقرار یافت ، اعلام استقلال نمود و خود را اتابک خواند و به فرمانروایی لرستان همت گماشت. در واقع ابو طاهربنیانگذار حکومت اتابکان فضلویه یا اتابکان لربزرگ بود. او پس از مدتی حکمروایی در سال 550ه ق درگذشت و پسر بزرگش بنام هزاراسپ با اتفاق نظر برادران جانشین پدرشد و عدل و داد ورزید.این سلسله از سال 530تا 828هق بر لرستان بزرگ فرمانروایی نمودند.

همانطوریکه بحث شد حکومت آل بویه از سال 320تا 448ه ق ادامه داشته است و از سوی دیگر حدود بیست سال قبل از آل بویه ، یعنی از سال 300ه ق خاندان  بدر در سرزمین لرستان بزرگ تا سال 530ه ق حکومت می کردند.  حکومت این خاندان، شامل بدر بنیانگذار حکومت که مدت طولانی فرمانروایی کرد و پس از او نوه اش نصیرالدین محمد جانشین شد که در حدود سال 530بدست ابوطاهر فضلوی ، حکومتش منقرض گردید. بنابر این آل بویه هیچگاه بر سرزمین یا ایالت لربزرگ(بختیاری بعدی) حکومت ننمودند و انتساب نام بختیاری به بختیار عزالدوله دیلمی از پایه و اساس نادرست است.

و اما وجه تسمیه بختیاری

همه مورخین بر این باورند که لربزرگ پس از جدایی کهگیلویه از آن در آغاز صفویه  به بختیاری نامبردارشد.

    امیرشرف خان بدلیسی می نویسد :« شاه تهماسب صفوی ریاست لربزرگ را که بعدها بختیاری شهرت یافت را به تاجمیرخان آسترکی واگذار نمود و چون تاجمیر از پرداخت مالیات خودداری نمود به دستور شاه تهماسب عزل و کشته شد و میرجهانگیرخان آسترکی جانشین گردید.»

   حاجي خسرو خان سردار ظفر معتقد است كه بختياريها در زمان صفويه ( 1372-1501 م ) به اين نام شهرت جسته اند.    

حسين پژمان شاعر خوش قريحه بختياري مي نويسد :«كلمه بختياري به تنهايي خوشبخت معني مي دهد و شايد هم بعضي از روساي طوايف به اين نام شهرت داشته اند كه احتمالاً بعدها تمام افراد ايل به اين نام شناخته شده اند .»  

      شاردين ( shardian ) مي گويد : «در تاريخ صفويه از سر كردگان آنها بنام خوانين بختياري نام مي بردند كمااينكه جهانگير خان آستركي بنام امير بختياري شهرت يافته بود و بعلاوه همه او را مردي متمول و صاحب گله و رمه هاي بزرگي از ماديان و قاطر و درازگوش مي دانستند .»

   عبدالعلی خسروی می‌نویسد:«عناصر تشکیل دهنده تاریخ بختیاری از دوران صفویه با طلوع میرجهانگیرخان آسترکی بطور روشن ادامه می‌یابد و می‌دانیم که منشأ «هفت لنگ و چهارلنگ» و نام«بختیاری» از این مقطع تاریخی بر روی زبانها افتاده‌است.» 

    بنا به گفته همه مورخين و آنچه در بالا ذكر شد ، بختياريها ، قبل از صفويه ، به لُر بزرگ شهرت  داشتند . اما واژه ي زيباي «بختياري» در تاريخ لُر بزرگ ، نخستين بار بعنوان شهرت و نام خانوادگي ميرجهانگيرخان آستركي بكار رفته است و همانطوريكه در تواريخ آمده است ، سركردگان و روساي لُر بزرگ در روزگار صفويه ، بزرگان و خوانين آستركي بوده اند .    بطوريكه دكتر عبدالرضا درگاهي در روزنامه خروش آنزان ( چاپ قبل از انقلاب ) نوشته اند كه : «بطور كلي از ابتداي سلطنت سلسلة صفويه تا زمان كريم خان زند حكومت بختياري در اختيار دودمان مير جهانگير خان آستركي بود .»

 در طول تاريخ اين واقعيت به اثبات رسيده است كه پادشاهان و امراء براي تثبيت و شهرت خانواده و حتي طايفه شان همواره از نام اجداد ونياكان خود استفاده مي كردند ، همانطوريكه كوروش كبير سلسله خود و شهرت خود را بنام هخامنش كه نام جد چهارم ايشان است ، نامگذاري كرد. بنابراين مشخص و معلوم مي گردد كه «بختيار» نام نیای مير جهانگيرخان آستركي بوده است . بدين ترتيب كه ميرجهانگيرخان پسر میرتاجميرخان پسر میر بابك شاه پسرمیر بختيار پسرمیر بهرام آستركي معروف به بهرامسری بوده است و ايشان نام نياي خود بختيار را براي شهرت و نام خانوادگي خود برگزيد . دودمان و طايفه ميرجهانگير خان آستركي در زمان صفويه چنان قدرت و اقتدار يافتند كه ديگر طوايف را تحت الشعاع نام و شهرت خودشان يعني «بختياري» قرار دادند چنانكه پس از چندي همه طوايف تحت امر طايفه آستركي و شهرت مير جهانگير خان ، «بختياري» نام گرفتند . لذا براي اثبات اين مطلب به سخن ژان پير ديگار فرانسوي ( فنون كوچ نشينان بختياري ، ص 18 ) اكتفا مي كنيم كه مي گويد : [ «آستركي» ها كه در حال حاضر تشكيل طايفه اي از «دوركي» ها را مي دهد در حدود سال1330 میلادی (730ه ق) به منزله يك ايل مستقل شناخته شده بود و رقيب بهداروند به شمار مي آمد .]

      از زمان شاه تهماسب اول صفوی تا پایان حکومت زندیه، در این مدت زمام تمام خاک بختیاری تحت حکومت خوانین آسترکی بود که تاجمیرخان و ابدالخان اولین و آخرین آنها بوده‌اند. این خوانین از سال ۹۲۴ ه ق تا سال ۱۲۰۳ ه ق به مدت ۲۷۹ سال از سوی دولت مرکزی بر تمام خاک بختیاری حکمروایی نمودندو از زمان تاجمیرخان بهرامسری آسترکی پدر میرجهانگیرخان مرکز حکومت بختیاری از ایذه به بنه وار آسترکی در لالی کنونی منتقل گردید.