افتاده درختی که به خود می بالید

افتاده درختی که به خود میبالید

از داغ تبر به خاک خود مینالید

گفتم چه کسی به ریشه ات زد

گفتا آنکس که زیر سایه ام می‌خوابید

ملوک شبانکاره فارس

بخشی از مقاله:
«کردهای (عشایر) فارس و زمینه های شکل گیری سلسله ملوک شبانکاره»

دکتر علی رضاییان استادیار گروه گروه تاریخ دانشگاه یاسوج


احتمالاً در اواخر حکومت آل بویه در فارس و همزمان با قدرت گیری فضلویه، گروه بندی جدیدی در میان کردان فارس با عنوان «شبانکاره شکل می گیرد دلیل آنکه زمان مذکور برای شکل گیری گروه شبانکاره پیشنهاد میشود آن است که در هیچ یک از منابع تاریخی و جغرافیایی قرن سوم و چهارم هـ. ق. که به کردان فارس اشاره شده، نامی از شبانکارگان وجود ندارد. این در شرایطی است که منابع این عصر به ویژه متون جغرافیایی اطلاعات نسبتاً مفصلی را از کردان فارس ارائه نموده اند. بدیهی است در صورت وجود چنین دسته بندی در قرون یاد شده این منابع قطعاً بدان اشاره می نمودند برای مثال اصطخری در کتاب خود ضمن ذکر این موضوع که بیش از صد طایفه کرد در فارس زندگی می کنند حدود سی طایفه از طوایف مذکور را نام میبرد از سی طایفه یاد شده دو طایفه، شکانیان و رامانیه جزء پنج طایفه تشکیل دهنده گروه شبانکاره هستند اما اصطخری با وجود که از کردان ارائه میکند هیچ اشاره ای به نام شبانکارگان ندارد. فارسنامه ابن بلخی که در حدود سال ۵۱۰ هـ .ق نگاشته شده از قدیمی ترین منابع تاریخی است که به شبانکارگان اشاره کرده است. گفتار ابن بلخی درباره شبانکارگان تا حدودی مؤید این ادعاست که زمان شکل گیری شبانکارگان به اواخر عصر آل بویه بر میگردد. به گفته ابن بلخی « به روزگار قدیم، شبانکاره را در پارس ذکری نبودی کی ایشان قومی بودند که پیشه ایشان شبانی و هیزم کشی و مزدوری بود و به اواخر روزگار دیلم در فتور چون فضلویه فراخاست ایشان را شوکتی پدید آمد و به
اطلاعات وسیعی
روزگار زیادت گشت تا همگان سپاهی و سلاح در و اقطاع خوار شدند.» ( همان ، ۳۰۸)
طوایف تشکیل دهنده گروه شبانکاره به گفته ابن بلخی پنج طایفه زیر بوده اند:
اسماعیلیان بنا بر مندرجات فارسنامه نسب این طایفه از شبانکارگان به پادشاهان ایران قبل از اسلام می رسد و آنان از فرزندان منوچهر سبط فریدون هستند. به گفته ابن بلخی اسماعیلیان از زمرهٔ اصفهبدان بوده اند اما در عهد اسلامی و با فتح فارس توسط اعراب اسماعیلیان فارس آواره و به شبانی و گوسفندداری مشغول شدند و در حوالی اصفهان اقامت گزیدند. در عهد سلطان مسعود غزنوی تاش فراش، والی سلطان در اصفهان به اسماعیلیان حمله و آنان را غارت کرد اسماعیلیان نیز فرار کرده و پس از تحمل سختیهای فراوان در اواخر عصر باگالیجار، حاکم بویی فارس،موفق به فتح دارابجرد شدند. در عصر قدرت گیری ،فضلویه سلک از اعضای طایفه اسماعیلی در درگیریهایی که با اعضای خاندان خود داشت از فضلویه یاری خواست و فضلویه ،ایج فستجان ،اصطهبان، دراکان و برخی از نواحی دارا بجرد را به وی واگذار کرد. ( همان ۳۹۰ - ۳۸۸)
رامانیان این قوم قبیله فضلویه بوده و پدر فضلويه على بن الحسن بن ايوب ریاست آن را برعهده داشت. همه اعضای این طایفه به شبانی مشغول بودند اما فضلویه از این قوم توانست فارس را زیر سلطه خویش درآورد. ( همان ۳۹۲- ۳۹۱)
کرزوبیان این قوم نیز به چوپانی و شبانی مشغول بودند. رهبر آنها « محمد بن مما» برکشیده فضلویه بود و بعد از وی پسرش ابوسعد به قدرت رسید و توانست بر کازرون تسلط یابد. ( همان، ۳۹۲) مسعودیان به گفته ابن بلخی « قومی مجهولند بی اصل و ایشان را فضلویه بر کشید» رهبر آنان امیرویه مسعود توانست فیروزآباد را تصرف کند و بر بیشتر مناطق شاپور خوره مسلط گردد و پسر وشتاسف حاکم فیروز آباد بود. ( همان ۳۹۲- ۳۹۱)
عصر
شکانیان ابن بلخی آنان را گروهی کوه نشین معرفی میکند که به راهزنی اشتغال داشتند و در
نگارش فارسنامه به علت حمله اتابک چاولی به آنان ضعیف گشته بودند. ( همان ، ۳۹۲) آنچه که در گروهبندی شبانکاره باید مورد توجه قرار داد آن است که تشکل مذکور تمامی کردان فارس را شامل نمی شد و تنها پنج طایفه از حدود صد طایفه کرد مستقر در فارس را، که اصطخری به آن اشاره دارد، در بر می گرفت. آنگونه که از مندرجات فارسنامه بر می آید فضلویه نقش اصلی را در بر کشیدن و قدرت گیری رهبران کرد تشکیل دهنده گروه شبانکاره ایفا نموده است. تا قبل از فضلویه کردان فارس نیروهای پراکنده و غیر متحدی بودند که در جریانات سیاسی و درگیری های منطقه ای گاه به گاه به حمایت از فرد یا گروهی می پرداختند. اما با قدرت گیری فضلویه و اتحاد برخی از این طوایف و شکل گیری تشکل جدید شبانکارگان به بازیگران اصلی صحنه سیاست فارس تبدیل شدند. از این زمان (۴۴۸) هـ ق تا سال ۴۶۴ هـ ق به جز در دوره کوتاه حمله قاورد به فارس در سال ۴۵۹ هـ ق حکومت در سراسر ایالت بر عهده فضلویه بود و برکشیدگان فضلویه از طوایف مختلف

شبانکاره حتی سالهای پس از عزل وی نیز در بخشهای مختلف فارس قدرت را در دست داشتند. اما توجه به یک نکته مهم در تاریخ این عصر شبانکارگان ضروری به نظر میرسد. بنا بر منابع موجود گر چه شبانکارگان از اواسط قرن پنجم هـ ق در جریانات سیاسی ایالت فارس حضور جدی دارند و قدرت را در این منطقه در دست می گیرند، اما در سال های پس از مرگ فضلویه هیچ گاه موفق به ایجاد حکومت یکپارچه نمی گردند. برای مثال همزمان با حمله چاولی سقاوه سردار سلجوقی به فارس حداقل چهار امیر از طوایف مختلف شبانکاره بربخشهایی از فارس حکومت می کردند. ابو سعد کازرونی از طایفه کرزوبیان بر کازرون و شتاسف از خاندان مسعودیان در فیروزآباد و دوخاندان اسماعیلی نیز برقسمتهایی از منطقه دارابگرد حکومت داشتند. ابن بلخی، ۱۳۷۴،۳۹۲- ۳۸۸) تنها مدتی پس از این عصر و در اوایل قرن ششم هـ ق است که یکی از خاندانهای اسماعیلی موفق به تشکیل حکومت ملوک شبانکاره میشود و قدرت در قلمرو شبانکارگان تا حدودی یکپارچه می گردد.

با یک جستجو، همه مقاله را دریافت کنید.

پ.ن. گمان نکنم بختیاری هایی که در چند سال اخیر خودشان را... کردند تا به نسب به شبانکاره ها برسانند، با خواندن این مقاله که شبانکاره ها مردمی چوپان بودند، بر گفته های پیشین خود پافشاری کنند و بی گمان اعلام برائت می کنند،😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 چون از گذشته نیاکان خود که دامدار بوده، احساس شرم دارند.