بختیاری ، دورکی ، آسترکی ، اسیوند

درود بر جناب دکتر آ علی بهرامسری فرزند برومند مرد باشکوه و باصلابت ایل آسترکی شادروان آفاضل خان آسترکی که بحق خانوادتا مدافع وحافظ ارزش ها ودستاوردها و زنده کردن نام خوانین و ایلخانان سرسلسله آستروکیان نه تنها در شهر تاریخی بنه وار لالی بلکه در ایران و جهان هستید و جنابعالی مردانه زیستید ومردانه هم در مقابل متظاهرین و ریاکاران و جاهلین تاریخ ایستادید.بله امروز در این بلبشوی دنیوی عده ای سربلند کرده اند اما ای تاریخ نفرین ما بر شما باد که اگر نخواهید شهادت دهید که اینطور نبوده و نیست.

اسیوند دورکی

به اندازه آدم ها دست نزنیم _بختیاری

«به اندازه آدم ها دست نزنیم»

🖌بیژن درویشی

درود بر بزرگان اهل خرد،،،

یکی از موارد چشمگیر پس از انقلاب(به ویژه از زمان پیدایش فضای مجازی) تولید بی رویه واژه های آ و خان می‌باشد که متاسفانه چنان عرضه بر تقاضا فزونی یافته است که قیمتش بسیار نازل شده است.

در هر تیره و طایفه «آ و خان» چنان تولید مثل شان زیاد شده که با هیچ داروی پیشگیری هم نمی‌شود جلودارش بود.

یک شبه سرباز را نمی شود به سرداری رساند، یک کلاس اول نهضت را نمی‌توان دکتر نامید. رسیدن به این درجات سخت است و چندان راحت بدست نمی آیند، این القاب سنگینند، و خیلی هم زیاد سنگینند، این‌همه وزن را به یکباره بر دوش این عزیزان ضعیف قرار ندهید، باور بفرمایید کمرشان در زیر این وزن های غیر متعارف خم می شود،

طرف در کنترل خانواده اش ناامید است تو او را کلانتر ایل می خوانی؟

او را صاحب لامردون و بهون هفت استیم می‌بینی. با زرادخانه ای از انواع اسلحه های هرگز ندیده، و رمه های اسب و مادیان زین شده هرگز نداشته،

این بندگان خدا را در زیر این القاب له نکنید،، گناه دارند،،،کدخدا،،، آ،،،، خان،،، کلانتر یک شبه به دست نمی آیند،،

عزیزی هنوز تفنگ را از نزدیک ندیده است، او را تک تیرانداز و صیاد کوه و در و دشت می نامید،،،

عزیزی هنوز سوار هیچ چهارپایی نشده او را تک سوار طایفه و ایل می بینی، که با رفتنش زرد کوه و تاراز دیگر صدای سم اسبش و صدای شلیک تفنگش را نمی شنوند،، زرد کوه فرو میریزد و تاراز سوگوار می شود،،،، بیاییم به وزن آدم‌ها دست نزنیم،، یک کیلو یک کیلو است، یک گرم هم نمی شود به آن اضافه کرد،،

یک لیوان آب یک لیوان آب می گیرد، اگر یک قطره به آن اضافه کنیم آن یک قطره سر ریز می شود و به هدر میرود،،،بیاییم آب را هدر ندهیم ،،،،

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف

مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

پی نوشت:

اصفهانی ها به طعنه می گویند: دادا شما همه خان اید ، پ کی رعیتتونه

دزفولی ها به طعنه می گویند:

عزی گرا لرونه، نه مرده لیش دارن ، نه زنده خوب.

پاسخ به یک شبهه در ارتباط با نام بختیاری

پاسخ به یک شبهه در ارتباط با نام بختیاری

نویسنده: علی بهرامسری بختیاری

بر بنیاد منابع معتبر تاریخی، لرستان یا لر بزرگ شامل همه طوایفی که اکنون بختیاری نامیده می‌شوند، و سرزمین‌شان میان چهار استان (اصفهان، شرق لرستان، خوزستان و چهارمحال بختیاری) تقسیم شده، بوده‌است و نام بختیاری از آغاز صفویه جایگزین لر بزرگ و ایالت آنها یعنی لرستان شده‌است. اما برخی افراد نادان و جاهل بدون این که منبع دست اول و معتبری ارایه دهند، ادعا می‌کنند که قبل از صفویه طایفه‌ای بنام بختیاری در میان طوایف لر بزرگ بوده‌است. در حالی که آنها با اصول تاریخ‌نگاری آشنا نیستند و منابع را از آخر به اول در نظر می‌گیرند، در صورتی که حتا اگر از یک منبع دست اول چند نسخه وجود داشته باشد، از نگاه تاریخنگاران و پژوهشگران آکادمیک نسخه اقدم (نخستین نسخه) معتبرتر است و ملاک پژوهش می‌باشد.

تاریخ گزیده از حمدالله مستوفی نخستین کتابی است که به تاریخ اقوام زاگرس پرداخته است. در دو نسخه اولیه تاریخ گزیده حمدالله مستوفی یکی نسخه کتابخانه ملی ایران و دیگری نسخه ادوارد بروان طوایف لر بزرگ به قرار زیر هستند: «استرکی، مماکویه، مختاری، جوانکی، بیدانیان، زاهدیان، علایی، کوتوند، بتوند، بوازکی، شوند، راکی، جاکی، هارونی، آشکی، کوی لیراوی، ممویی، حفومی، کمانکشی، مماسنی، اومکی، توانی، کسدایی، مدیحه، اکورد، کولارد». در نسخه‌های بعدی تاریخ گزیده، مختاری به بختیاری تبدیل شده‌است که بی‌گمان اشتباه کاتبان بوده‌است و کسان دیگری چون نطنزی که نزدیک صد سال بعد در 811ق. کتاب خود را تالیف کرده و نسخه متاخر مستوفی را در اختیار داشته، این اشتباه را انجام داده‌است. اما نخستین بار در دوره شاه تهماسب صفوی ما با نام «بختیاری» به عنوان لقب حاکمان بختیاری آشنا می‌شویم. در تذکره شاه تهماسب به سال 956ق. از «امارت مآب چراغ سلطان بختیاری» (برادر امیر تاجمیر خان بختیاری آسترکی) نام برده شده‌است. دومین بار در همان دوره شاه تهماسب در سنگ نبشه بنه‌وار خلیل‌خان بختیاری آسترکی که به دستور امیرجهانگیرخان آسترکی در سال 977ق. نوشته شده‌است، خود را این‌گونه معرفی نموده‌است: «امارت مآب جهانگیر سلطان ابن حضرت مستطاب خانی کخلا امیر تاجمیر بختیاری».

منابع دوره شاه عباس یکم مانند تاریخ عالم‌آرای عباسی از اسکندر بیگ ترکمان و تاریخ عباسی از ملا جلال‌الدین محمد یزدی نیز حاکمان وقت ایالت لر بزرگ (لرستان) که در این زمان به ایالت بختیاری تغییر یافته بود یعنی (امیرتاجمیرخان آسترکی و پسرش امیرجهانگیرخان و امیرشاه حسین خان آسترکی) را با لقب بختیاری ذکر کرده‌اند. اسکند بیگ ترکمان گزارش میدهد در سال 1006ق. امیرتاجمیر خان بختیاری که پدر در پدر امیر و امیرزاده لرهای بختیاری بود و تا این زمان با هیچکس رام نشده بود و حاکمی مستقل بود به درگاه شاه عباس آمد.

ملا جلال‌الدین محمد یزدی گزارش می دهد که در سال 1007ق. امیرتاجمیر خان را از ایالت بختیاری برکنار کردند و فرماروایی را به امیرشاه حسین خان دادند و امیرتاجمیرخان را زندانی نمودند.

همو می‌گوید در سال 1010ق. امیرشاه حسین بختیاری برکنار گردید و امیرتاجمیرخان حاکم پیشین از زندان آزاد و به حکومت بختیاری گماشته شد. همو گزارش می‌دهد در سال 1017ق. امیرتاجمیرخان فرزند بابک شاه به درگاه شاه صفوی آمده و حکومت آن قوم به ایشان داده شد [او در همین سال درگذشت و فرزندش امیرجهانگیرخان جانشین وی گردید] و در همین سال امیر شاه حسین خان یاغی می‌گردد و امیرجهانگیرخان بختیاری او را سرکوب می‌نماید. (بهرامسری بختیاری، حکومتگران بختیاری، 1401، ص 228-191).

امیر شرفخان بدلیسی که از امرای دوران شاه تهماسب و شاه عباس بزرگ بود، در سال 1025ق. در کتاب شرفنامه گزارش می‌دهد که شاه تهماسب یکم صفوی، امیرتاجمیرخان آسترکی را به حکومت لر بزرگ که به بختیاری مشهوراند، منصوب کرد و پس از او میرجهانگیر خان بختیاری از همان طایفه آسترکی جانشین شد.

شرفخان در این نوشتار به همه طوایف لر بزرگ، «بختیاری» اطلاق نموده‌است نه اینکه نام یک طایفه خاص بوده باشد و در دنباله لقب جهانگیرخان را بختیاری ذکر کرده‌است که از همان طایفه آسترکی است. در واقع سردودمان با لقب طایفه ذکر گردیده ولی در ادامه و منابع بعدی، او و جانشیناش را با لقب بختیاری ذکر نموده‌اند. شاملو در کتاب قصص‌الخاقانی برای نخستین بار از «ایل بختیاری» نام برده‌است و این روند ادامه پیدا کرده‌است. (بهرامسری بختیاری، حکومتگران بختیاری، 1401، ص 228-191).

عبدالحسین لسان‌السلطنه سپهر «ملک المورخین» و علیقلی‌خان سردار اسعد بختیاری در کتاب تاریخ بختیاری نیز می‌گویند «بختیاری تا اوایل پادشاهی صفویه به همان لر بزرگ شناخته بود، پس از آن به بختیاری موسوم گشت».

اما شماری افراد بی سواد با پیش کشیدن تفسیرهای آبکی، هیاهویی به راه انداخته‌اند که بختیاری نام طایفه‌ای قدیمی بوده‌است. با آسمان و ریسمان کردن، به کتاب نزهه‌المجالس اشاره می‌کنند که در آن شاعری بنام صدر خرمابادی لر بختیاری وجود دارد. اصلا خود این ترکیب سراسر مغلطه است.

صدر خرم‌ابادی کیست؟

آیا صدر لر بختیاری است؟ خیر، او از اهالی خرم آباد بلخ یا مرو بوده و در منبع دست اول لباب الابواب که از وی نام برده است از واژگان لر و بختیاری برای او استفاده نکرده است. صدر زاده خرم آباد بلخ یا مرو بوده، ابتدا در سمرقند سکونت داشته و سپس به هرات نقل مکان کردند و همانجا درگذشت.

محمد عوفی بخاری نویسنده کتاب لباب الالباب که از دوستان صدر بوده و در اوایل قرن هفتم (سنه 618ق.) آن را نگارش کرده، در فصل دوم از باب هفتم در ذکر فضلاء خراسان و بلخ در صفحه 201 تا203 درباره صدرالدین عمر الخرمابادی می‌نویسد: «الامام صدرالدین ملک‌الکلام عمر بن محمد الخرمابادی رحمه‌الله، مذکری لطیفه گوی که جرم خورشید در میدان بیان چوگان عبارت او را گوی سزد به کمال فصاحت و بزرگی اقران را پس گذاشته و پیشینیان را در خجلت بیان خود بمانده و در سمرقند به خدمت او رسیدم اگر چه در علو سخن غلو می‌کرد اما مالی و منالی نداشت. بارگیر بیان او فربه بود اما لاغر کیسه افتاده بود بدان سبب از سمرقند حرکتی کرد و در خراسان آمد و به بلخ سکونت ساخت و آنجا دولت‌ها دید و وقتی بر سر منبر تذکیر می‌گفت و سخن گرم شده بود و پیوسته عادت داشتی که دستار را بر میان دو ابرو نهادی و در آن غلو کردی رقعه نبشتند به جهت تخجیل او را که دستار برتر نه که روزی خدا می‌دهد».

در این منبع معتبر دست اول یعنی لباب الالباب محمد عوفی درباره صدرالدین خرمآبادی، نه نشانه‌ای از لر و نه نشانه‌ای از بختیاری وجود دارد. نکته‌ای که نیاز به توضیح دارد این است که خرم‌آباد یک نام عام است و افزون بر خرم‌آباد مرکز لر کوچک در زاگرس، در متون تاریخی صدر اسلام چهار منطقه در بلخ، مرو، ری، و طبرستان (مازندران) بنام خرم‌آباد، ذکر شده‌است و خرم‌آباد مازندران در حال حاضر یکی از شهرهای تنکابن می باشد. بنابراین صدرالدین خرم‌آبادی از اهالی شرق ایران یعنی از خرم‌آباد بلخ یا مرو بوده‌است. حمدالله مستوفی در کتاب نزهه‌القلوب افزون بر خرم‌آباد لر کوچک از منطقه‌ای بنام خرم‌آباد از توابع ساوه نیز نام برده است.

اما در منبعی متاخر از لباب‌الالباب، بنام نزهه‌المجالس از جمال‌خلیل شروانی که میان سال‌های 648 -659 آن را گردآوری نموده‌است و اصل آن موجود نیست و تنها نسخه خطی آن در کتابخانه سلیمانیه استانبول موجود است که آن را اسماعیل بن اسفندیار ابهری در 25 شوال 731ق. رونویس کرده‌است. در این نسخه رونویس در دنباله نام صدر، واژه لر و واژه دیگری که هیچ نقطه ای ندارد و شبیه عماری، غهاری، و غفاری است، افزوده شده‌است که هیچ شباهتی به بختیاری ندارد.

بنابراین با توجه به لباب‌الالباب محمد عوفی، صدرالدین عمر خرمابادی از خرم‌آباد بلخ یا مرو بوده‌است و افزودن نام لر بر وی یا از ناآگاهی جمال خلیل شروانی که کتاب وی موجود نیست بوده و یا از ناآگاهی اسماعیل ابهری بوده‌است که هنگام رونویسی نام لر را به پسوند صدر افزوده‌اند.

کتاب نزهه‌المجالس جمال خلیل شروانی توسط دکتر محمدامین ریاحی در سال 1364 و 1375 برای بار دوم تصحیح و چاپ گردید. شوربختانه آقای ریاحی آن واژه‌ای که بدنبال لر در نسخه رونویس آمده و اصلا بختیاری نیست را بختیاری نوشته‌است. هرچند وی برای تصحیح خود به کتاب لباب‌الالباب محمد عوفی ارجاع داده‌است اما این اشتباه را تصحیح نکرده‌است که در کتاب لباب‌الالباب محمد عوفی اصلا واژه لر و واژه بختیاری بکار نرفته‌است.

همان‌گونه که بحث شد نام بختیاری به عنوان یک طایفه در هیچ دوره‌ای در میان طوایف لر بزرگ نبوده‌است بلکه نام بختیاری از آغاز صفویه که نام نیای سر سلسله خوانین آسترکی بوده، جایگزین « طوایف لر بزرگ» و ایالت آنها لرستان گردیده‌است.

ﻧﻮﺭﻋﻠﯽ ﻣﺮﺍﺩﯼ ﺑﺌﻮﺍﺭ‌ﺍﻟﯿﻤﺎ در همین زمینه می‌نویسد: «ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﻣﻄﺎﻟﻌﺍﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ‌ﺷﻨﺎﺳﯽ، ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ‌ﻫﺎﯼ ﺣﮑﻮﻣﺘﮕﺮ، ﻧﺎﻡ سلسله ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﻧﯿﺎ ﻭ ﺟﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺧﺬ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ. نیای ساسانیان ساسان بود. نیا و جد ﺁﻝ‌ﻃﺎﻫﺮ ﻭ ﯾﺎ ﻃﺎﻫﺮﯾﺎﻥ، ﻃﺎﻫﺮ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ. ﺟﺪ ﻭ ﻧﯿﺎﯼ ﺁﻝ‌ﺳﺎﻣﺎﻥ ﯾﺎ ﺳﺎﻣﺎﻧﯿﺎﻥ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ. ﻧﯿﺎی ﺳﻠﺠﻮﻗﯿﺎﻥ ﺳﻠﺠﻮﻕ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ. ﻧﯿﺎﯼ ﻋﺜﻤﺎﻧﯿﺎﻥ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ. ﻧﯿﺎﯼ ﺁﻝ‌ﺳﻌﻮﺩ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﺳﻌﻮﺩ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩﻩ‌ﺍﺳﺖ. ﺑﺮﺧﯽ از ﺍﯾﻦ ﺳﻠﺴﻠﻪ‌ﻫﺎ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ‌ها ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻧﯿﺎ ﻭ ﺟﺪ ﭘﺪﺭیشان ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻡ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪﻧﺪ ‏(ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ‏) ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺁﻥ فرمانروایی ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ آن ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ. از جمله‌ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺟﺪ ﭘﺪﺭیشان ﮔﺮﻓﺘﻪ‌ﺑﻮﺩ ﯾﺎ ﮐﺸﻮﺭ ﺳﻌﻮﺩﯼ ‏(ﺍلمملکه ﺍﻟﺴﻌﻮﺩیه‏) ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺳﻌﻮﺩ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺳﻌﻮﺩ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ‌ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﺮﺍﺽ ﺍﺗﺎﺑﮑﺎﻥ ﻟﺮ بزرگ ‏(ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ‏) ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۸۵۰ ﻩ.ﻕ. [827 ه.ق] ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻟﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﻟﺮﻫﺎ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﻭ ﺷﺎﺧﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ، ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﺷﺎﻩ‌ﺗﻬﻤﺎﺳﺐ ﺻﻔﻮﯼ، ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻨﺎﻡ «ﺗﺎﺟﻤﯿﺮ‌ﺧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ» ﺍﺯ ﺳﺮﺍﻥ ﻃﺎﯾﻔﻪ «ﺁﺳﺘﺮﮐﯽ»، ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺻﻔﻮﯼ ﻟﻘﺐ ﺳﺮﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﻟﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪ. ﻭﯼ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﮔﺎﻥ ﺻﻔﻮﯼ ﻭﺻﻠﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ «ﻣﯿﺮ‌ﺟﻬﺎﻧﮕﯿﺮﺧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ» ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﭘﺪﺭﺵ ﻭ ﺣﮑﻤﺮﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ «ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ» ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ. ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ‌ﺑﻮﺩ؟ ﻣﺆﻟﻒ ﮐﺘﺎﺏ «ﻋﺎﻟﻢ‌ﺁﺭﺍﯼ ﻋﺒﺎﺳﯽ» ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺗﺎﺟﻤﯿﺮ‌ﺧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻣﯽ‌ﻧﻮﯾﺴﺪ ﮐﻪ «ﺍﻣﯿﺮ‌ﺗﺎﺟﻤﯿﺮﺧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺑﺎﻋﻦ ﺟﺪ ‏(= ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﭘﺪﺭ‏) اﻣﯿﺮ ﻭ اﻣﯿﺮﺯﺍﺩﻩ ﺍﻟﻮﺍﺭ ‏(= ﻟﺮﻫﺎﯼ‏) ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍﻡ ﻧﺸﺪﻩ‌ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻭﻓﻮﺭ ﻋﻘﯿﺪﺕ ﻭ ﺍﺧﻼﺹ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺷﺎﻩ ﺻﻔﻮﯼ ﺷﺮﻓﯿﺎﺏ ﺷﺪ. ....». ﮐﻪ مشخص ﻣﯽ‌ﮔﺮﺩﺩ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﭘﺪﺭ پیشینه ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺍﺷﺮﺍﻓﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻟﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺍﺷﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ. ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺪ ﺗﺎﺟﻤﯿﺮﺧﺎﻥ، ﺑﻬﺮﺍﻡ، ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺑﻬﺮﺍﻣﺴﺮ ‏(ﺳﺮ ﻭ ﺳﺮﻩ ﺩﺭ ﻟﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺭﻫﺒﺮ ﺍﺳﺖ‏) ﻭﺍﻟﯽ ﻭ ﺍﻣﯿﺮ ﺩﺭ ﻟﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻭﯼ ﯾﻌﻨﯽ ﺟﺪ ﺗﺎﺟﻤﯿﺮ‌ﺧﺎﻥ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ» ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺎﺟﻤﯿﺮ‌ﺧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭی، ﻧﺎﻡ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥﺍﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﻧﯿﺎ ﻭ ﺟﺪﺵ «ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ»گرفت ﻭ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺣﺎﮐﻢ، ﺑﺮ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﯿﺰ ﺍﻃﻼﻕ ﺷﺪ ﻭ «ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ» ﯾﺎ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﻟﺮﻫﺎ «ﺧﺎﮎ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ» ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﭘﺪﯾﺪﻩ‌ﻫﺎ ﻭ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ. ﻣﺜﻼ ﻟﺮ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ، ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ، ﻗﺎﻟﯽ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ، ﮐﺒﺎﺏ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ، ﮐﻮﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ. ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺍﺳﺎﺱ ﻧﺎﻡ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ، ﻧﺎﻡ ﻧﯿﺎﯼ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺨﺶ ﻭﺳﯿﻌﯽ ﺍﺯ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﻟﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻬﺎﺩﻩ‌ﺷﺪ ﮐﻪ ﺧﺎﮎ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﯾﺎ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽ‌ﺷد». (بهرامسری بختیاری، حکومتگران بختیاری، 1401، ص 228-191).

دکتر علی بهرامسری بختیاری،

نویسنده و پژوهشگر تاریخ،

اسفند ماه 1402، مسجدسلیمان.