سخنی با ایل بختیاری
چو یک مرد جنگی چو یک دشت مرد
تبلیغات منفی برخی آسترکی نماها علیه ما از حسادت است اما بازتاب حقایق تاریخی نیست.
سخنی با ایل بزرگ بختیاری به ویژه شاخه هفت لنگ
با درود به پیشگاه اندیشمندان، فرهنگ دوستان، هنرمندان ، نویسندگان، بزرگان و کدخدایان و کلانتران و بانوان،صلحا،زعما،جوانان، زنان و مردان نیک سرشت ایل بزرگ لربختیاری
توجه شما را به مطلب زیر جلب می کنم .
طایفه آسترکی یکی از طوایف باب دورکی هفت لنگ بختیاری و پراکنده ترین و ناشناخته ترین طایفه بختیاری است که در دویست سال اخیر در سه حوزه جداگانه سکونت داشته که هیچ گونه ارتباطی باهم نداشته اند و حتا از وجود گروه دیگر بی خبر بودند . چنانکه حتا در تقسیمات بختیاری که در دوران معاصر از قاجاریه به بعد توسط نویسندگان داخلی و خارجی ترسیم شده حذف شده بودند و حتا یک بار نامی ازاین طایفه در رویدادهای معاصر بختیاری برده نشده است.نود درصد جمعیت شاخه هفت لنگ بختیاری حتا نام آسترکی به گوششان نخورده بود و می پرسیدند آیا آسترکی ها بختیاری اند؟؟
گروهی در مسیر نفت سفید و کلخنگک به علی آباد و سولگان در نزدیکی چغاخور کوچ می کردند و تا همین اواخر آنها خودرا زراسوند می دانستند و خودم بارها با انها صحبت می کردم اصرار داشتند که زراسوند هستند البته الان منکر می شوند (اگر از بزرگان طایفه زراسوند پرسیده شود صحت سخن مرا تایید می کنند)
گروه دوم در دشت سیلاخور دورود در میان طوایف میوند چهارلنگ و سیلاخوری و لرستانی ساکن شدند که عده ای خودرا میوندچارلنگ و عده ای خود را لرستانی می دانستند و تا 1382 هیچگونه ارتباطی با بدنه طایفه نداشتند حتا از دهه شصت که این بخش میانی از طریق قطار کوچ می کردند و از دورود می گذشتند تا سال 1382 هیچ ارتباطی برقرار نکردند وهیچگونه ارتباطی با گروه اول هم نداشتند و حتا از وجود همدیگر بی اطلاع بودند.
گروه سوم که بزرگترین بخش طایفه را شامل می شددرگرمسیر در حوزه شهرستان لالی کنونی ساکن بخش هتی لالی بودند(بخش پیشین شهرستان مسجدسلیمان) و در مسیر کوچ به جنوب فریدن و الیگودرز در سردسیر کوچ می کردند در لالی همجوار ایل بابادی و طایفه آلجمالی بهداروند و طایفه معظم اسیوند دورکی بودند اما با این وجود به علت این که بعد از انقلاب اکثر به سوی دزفول کوچ کردند نسل های جدید این طوایف اکثرا طایفه مارا نمی شناختند.
این پراکندگی دویست ساله باعث شده بود که اکثر مناطق و شهرهای بختیاری نشین هفت لنگ بجز لالی طایفه ای به نام آسترکی را فراموش کرده بودند و نشناسند و حتا کسانی که هم نام آسترکی را شنیده بودند آنها را زراسوند می دانستند.
هرچند خانوار که در کنار طایفه ای قرار گرفته بودند خودرا از آن طایفه می دانستند .
آسترکی زراسوند
آسترکی چاربری
آسترکی منجزی
آسترکی کهیش
آسترکی موگویی
آسترکی میوند
آسترکی بهداروند
آسترکی لرستانی
آسترکی فولادوند
آسترکی بابادی
و .......
چون آسترکی ها در سردسیر در کنار طوایف چهارلنگ بودند و در گرمسیر هم پس از انقلاب همراه طوایف چارلنگ به دزفول مهاجرت کردند در میان طوایف هفت لنگ شناخته شده نبودند.
در سال 1394 یک جوان ازحضرات دهدار اولاد علی مردان با دختری از طایفه گندلی قصد ازدواج داشت و برای مراسم شیربهابرون که در اندیکا بود من هم دعوت بودم . هنگامی که مدعوین پدر عروس وارد جمع ما می شدند برای خوش آمد گویی به ما آسترکی ها عده ای می گفتند گویل بهداروند خوش آمدید و عده ای می گفتند گویل چهارلنگ خوش آمدید و در آغاز مراسم من از طرف آسترکی ها؛ طایفه را برای آنها معرفی نمودم.این داستان را بیان کردم که بگویم این طایفه را نمی شناختند.
در یکی از دبیرستان های مسجدسلیمان چند دانش آموز آسترکی داشتم. نیمی از آسترکی های لالی که اخیرا ساکن هفت شهیدان شده اند و بقیه از آسترکی های کلخنگک و نفت سفید. توی کلاس بحث شان شده، هفت شهیدانی ها گفته بودند چهارلنگیم و کلخنگکی ها گفته بودند زراسوندیم. تا اومدن پیش من و بهشون گفتم نه چهارلنگ اید و نه زراسوند بلکه خودتان یک طایفه مستقل هستید.
از اواسط دهه شصت درصدد جمع آوری و پژوهش در باره سرگذشت طایفه برآمدم و نخستین تحقیق را در سال 1368 در دانشگاه انجام دادم و در اواخر دهه هفتاد و پس از تکمیل تحقیات علمی وگردآوری مطالب کتابخانه ای و تطبیق آن با روایت های خانوادگی ، مصمم شدم با بزرگان و ریش سفیدان تیره ها و تش ها و اولادان مختلف طایفه در هر سه منطقه جغرافیایی ملاقات نمایم و این کار را از سال 1380 آغاز کردم و با اکثر آنها دیدار داشتم اما هیچگونه اطلاع و آگاهی از زمان قبل از قاجار نداشتند و گاهی که من به آنها می گفتم آسترکی ها قبلا خان داشته اند و حکومت می کردند تمسخر می کردند . لازم به ذکر است که در دهه هفتاد مقالاتی در باره شناخت طایفه در کتب نویسندگان بختیاری و نشریات محلی چاپ نمودم که موجوداندتا اینکه در سال 1382 کتاب بنه وارمن ایل من اثر جاودانه نگارنده با تیراژ 2000 جلد چاپ شد که در دوفصل کامل ان به طایفه آسترکی پرداختم و تمام منابعی که در باره لرها و ایل بختیاری در گذشته چیزی نوشته بودند را من در پایان کتاب ذکر کردم و متعاقبا در سال 1384 کتاب دوم من با نام شاهکار ایل بختیاری با تیراژ 3000 جلد چاپ شد و این دو کتاب باعث شدند که نام طایفه آسترکی به میان دست کم 4000 هزار خانوار بختیاری طنین انداز شود و خود آسترکی ها هم تعدادی خریدند هرچند عده ای که قرار بود کتاب ها را توزیع کنند پول آنها را هم بالا کشیدند . ناگفته نماند که پیش از چاپ کتاب من چندین مقاله در نشریات و کتب دیگرنویسندگان در باره شناخت طایفه منتشر کرده بودم و برخی از افراد طایفه به آنها دسترسی پیدا کرده بودند .
القصه . چند سال پس از چاپ کتاب های من که در واقع یک طایفه فراموش شده را بر فراز قلعه اورست نشاندم . بلانسبت سگی در میان طایفه هار شد و همراه با خویشانش بنای تخریب و تهمت و ترور شخصیت علیه خانواده من را آغاز نمود و مدعی بود که خوانین آسترکی همگی از نوادگان شیخ زاهد گیلانی رشتی لاهیجی هستند و تمام نوشته های بی اساسش موجود هستند و حتا این گروهها ی سه گانه طایفه که قبل از چاپ کتاب من هیچ گونه اطلاعی از وجود همدیگر نداشتند برخی با اون حلیمی هم دست شدند و هرکدام یک جلد کتاب بنه وارمن ایل من اثر جاودانه نگارنده گذاشت زیر بغل و مطالب آن را حفظ نمود و ادعامی کند که پدر من چه گفت و الا ماشاالله همه مورخ شدند و مطالب مرا بازگو می کردند و به خودم اهانت و برای خود افاده می کردند.
با توجه به اینکه در لالی دو بنه وار وجود دارد که یکی بنام بنه وار هتی در حال حاضر در تملک ایل بابادی و بخشی از ان در تملک تیره های گاهیوند و دهدار آسترکی است ، تصور می کردند نام کتاب منظور این بنه وار است و یکی از حضرات گاهیوند به من نامه نوشت که نبایستی نام کتاب را بنه وار می گذاشتی چون بنه وار از گاهیونده اما در برابر یک نفر از طایفه بلفی زلکی که ادعا کرده بنوار از آن ماست و آنرا برای امرار معاش در اختیاری عده ای از آسترکی ها قرار داده اند مهر سکوت بر لب زده اند. و این نشان می دهد که از وجود اون یکی بنه وار بی اطلاع بوده اند و دقیقا همین طور هم بوده است در حالی که نامی که من بر کتاب گذاشتم بنه وار خلیل خان در کنار رودخانه تلوک در شرق لالی بوده است .
دورودی ها که نمی دانستند در لالی آسترکی زندگی می کند، در سال 1391 نه سال بعد از چاپ کتاب ، یکی از انها برای من نامه نوشته در باره پدرش که ایشان زمان حکومت پهلوی در بنه وار بوده و با فلانی بوده؟؟؟ البته ایشون نمی دانسته که اصلا بنه وار کجاست و بیش از دویست سال است که هیچ آسترکی آنجا نبوده ، و خاطره ای دروغ برای پدرش درست کرده است.
یارو معلوم الحال و معلول الحال از روی کتاب من چندتا قلعه را انتخاب کرده و در سال 93 گذاشته توی وبلاگش و نوشته بنه وار در بالای تنگ بابااحمد قرار دارد .خخخخخ .آیا بنه وار دربالای تنگ بابا احمد است .احتمالا جابه جا شده و یا پدرش اشتباه براش گفته ؟ البته پدرش هم نه بنه وار را می دانست کجاست و نه اونجا رفته بود ؟ خخخخ.
طرف پدرش از روستای حشمت آباد و گاوکشه دورود یکبار خارج نشده بود مطالب کتاب مرا به پدرش نسبت می دهد و می گوید پدرم گفت : واقعا خنده داره.خخخخخخخ
و یا لوینه زاده در گروهی مطرح می کند که آسترکی یعنی قاطر(استر ) و آستروکیان من را که علمی است نقض می کند.
(در یک کلام متاسفانه از طایفه آسترکی مخرب تر علیه همدیگر در بختیاری ندیده ام )
روند توهین و اهانت این افراد از سال 87 به بعد وارد فاز تازه ای شد که من نخستین وبسايت را به نام بنه وار خلیل خان بختیاری آسترکی طراحی نمودم و در آن مطلب و نوشته های خودم را منتشر می کردم . کار به جایی رسید که از هر شیوه ای برای ضربه زدن به من استفاده کردند .با شکایت های بی اساس به ادارات و سازمانها ی استان خوزستان (حلیمی گزارشی توهین آمیز علیه من به ارزشیابی اداره آموزش و پرورش مسجدسلیمان داد) علیه من و درج مطالبی در باره جنگ سال 58 و اختلافات میان طایفه و حوادث مربوط آن در اینترنت و نسبت دادن آن به من اما خداوند رویشان را سیاه نمود که پس از پیگیری ها ی افراد ذی نفع معلوم شد که از اصفهان این کار را کرده اند و کارخودشان بوده است.
در ابتدا پس از چاپ کتاب من عده ای مصمم بودند که این خوانین نوادگان شیخ زاهد گیلانی رشتی لاهیجی اند .عده ای برای رضا سرلک موگویی نامه نوشتند که این خوانین سرلک اند و اجداد رضا سلک اندو ایشان نامه را درکتاب اش چاپ نموده است. عده ای با محوریت سرگروهبان جلسه گذاشتند که تاجمیرخان از ایل زلکی بوده است و من اورا جد خودم دانسته ام.
همه این موارد نشان دهنده این است که آنها از تاریخ اطلاع نداشته اند و از شجره نامه من آتش گرفته بودند و تلاش کردند که به نحوی ضربه بزنند این در حالی است که الان همه خودرا وارث می دانند و در حال حاضر طوایف دیگر از جمله طایفه زلکی مدعی تاجمیرخان ،طایفه سلک موگویی مدعی از میرجهانگیرخان تا آخرین نفر ،طایفه فولادوند مدعی قاسم خان ، تیره میرزراسوند اخیرا مدعی همه ،طایفه بهداروند منجزی مدعی جهانگیر خان و ابوالفتح خان هستند و این ادعاها در کتب و مقالات و فضای اینترنت و مجازی نیز منتشر شده است و بر ادعای خود پافشاری می کنند برخی نیز مرا مورد حمله قرار داده اندو قشر مجازی آسترکی هم می دانند اما در برابر آنها سکوت اختیار کرده و از من ادعای میراث می کنند و از هر ترفندی برای تخریب من استفاده می کنند. حتا پیش همین مدعیان تهمت های ناروا و نادرستی علیه من و حتا تیره بهرامسری که مخصوص ناقلین است را بازگو نموده اند و گمان کرده اند که الان اونا دو دستی تاریخ را تقدیم شان می کنند .
هر آسترکی یک جلد کتاب بنه وار من ایل من ( اثرجاودانه من) و مقالات من در وب لاگم را گذاشته زیر بغل و با نویسنده دشمنی و به او هتاکی می کنندحتا کسانی که در زمان چاپ کتاب درسال 1382نوجوان و کودک بوده اند. معما چون حل گشت آسان شود البته برای طایفه آسترکی ، این درحالی است که سایر طوایف بختیاری اصلا این خوانین را آسترکی نمی دانند و با توجه به اینکه بسیاری ازآنها متوجه این موضوع شده اند که طوایف دیگر این خوانین را ازخود می دانند اما باسکوت ترسویانه دربرابر آنها پیش من مدعی اند که وارث خوانین حکومتگر هستند و علیه من فحاشی و اهانت می کنند و گاهی برای مدعیان غیر آسترکی نامه زده اند که خوانین از آنها هستند. البته این خصلت ویژه آنهاست چون در دویست سال گذشته ، فقط خودزنی کرده اند و به قول یکی از همتباران بابادی ، آسترکی ها فقط سرخودشون زرنگ بوده اند .{ طرف را به ده راه نمی دادند به دنبال خانه کدخدا می گشت}
موضوع بعدی که می خواهم مطرح کنم در باره کاربرد القاب« خان » و« آ » در میان طایفه آسترکی است.
صرف نظر از خوانین حکومتگر قبل از قاجاریه که الان مدعیان زیادی پیدا کرده است ؟؟؟؟ از دهه ۴۰ آغاز قاجاریه لقب خان برای هیچ آسترکی چه رسمی و چه غیر رسمی ، چه از طرف خودی و چه غیر خودی بکارنرفته اگر چنین بود حتما بر روی سنگ مزارها و قباله جات نیز ثبت می شد و اگر بکارمی بردند تمسخر می کردند( تحقیقات میدانی از بزرگان طوایف چهارلنگ که طایفه آسترکی در کنارآنها مستقراند گفته های مرا تایید می کنند)(ناگفته نماند ممکن است سنگ قبرها را تغییر دهند که اخیرا یکی را چنین کردند و سنگی افراشته ای یعنی سنگ الحد را اضافه کرده و در آن از کلمه خان استفاده کرده اند در حالی که بر روی سنگ اصلی حتا کلمه آ هم نوشته نشده بود) و خانواده دیگری نیز سنگ قبر را عوض کردند و روی آن آ نوشته اند.
خانوادهای از تیره کاهد در علی آباد سولگان نزدیک چغاخور، یکسال بعد از چاپ کتاب من پدرشان فوت شده ، روی سنگ مزارش نوشتن خان و تیره دیگریعنی مهمدوند کنار آنها بر علیه آنها حرف می زنند و به من گفته و می گویند تقصیر شماست اینا آسترکی نیستند حالا شدنه خان ؟
لقب خان را من نخستین بار برای مرحوم آنیازعلی سلطانی (بماند که خویشان و برخی از فرزندان وی بعدها به جمع مخالفین من پیوستند و حتا با تیره قاتلین پدرشان علیه من همسو شدند و بی حرمتی هایی علیه من و پدرم رواداشتند. پدر کشتی وتخم کین کاشتی،پدر کشته را کی بود آشتی) ومرحوم رجبعلی بهرامی در کتاب بنه وارمن ایل من در سال 1382،بکاربردم .اما بعد از چاپ کتاب من عده ای خان شدند. همانطوری که گفتم سنگ قبرها بهترین سند برای این ادعای من است البته اگر آنرا تغییر ندهند که باز هم قابل تشخیص است . قبل از چاپ کتاب من هیچ آسترکی از لقب خان برخوردارنبوده است.( بجز حکومتگران عهدصفویه)
طایفه ای که به طوایف دیگر می گفتند خان حالا همه با پیروی از من خود را خان می دانند و به ما توهین می کنند .
اما لقب « آ »
به یک نفر لقب خان دادم و عکس او را روی جلد کتاب چاپ نمودم ،او را با دو هزار جلد کتاب روانه کتابخانه های مردم کردم ؛ اما فرزندان و خویشاوندان وی به جای قدردانی از من با قاتلین پدرشان علیه من همداستان شدند و چنان با من دشمنی می کنند که گویا من قاتلم. تف به آدمیان پست.
حداقل از سه نسل و نیم پیش به این سو لقب { آ } مختص خاندان تشمال (تش تشمال) {دایی های من} بود. لازم به ذکر است آسترکی های اولاتی (نفت سفید و علی آباد)(این آسترکی ها به آسترکی های لالی می گویند آسترکی اولاتی ،من هم به اونا میگم اوولاتی) نیز از آ برای بزرگانشان استفاده می کردند. چون قبل ازاین سه دهه اسناد و سنگ قبرها حکایت دارند که در خاندان های دیگر هم کاربرد داشته است. بدون شک و گمان تمام آسترکی ها خاندان تشمال را از بزرگ و کوچک آ خطاب می کردند چه در حضور و چه درغیاب و جرات یا فرهنگ استفاده از آن را برای سایر بزرگان خود نداشتند و حتا سگ تشمال هم آ بود.درمیان آسترکی های دورود هم فقط لقب کدخدا به لهجه خودشان کخا رایج بود و لاغیر تا اینکه درسال 1382 با چاپ کتاب بنه وارمن ایل من، این تابو را شکستم و برای بقیه حتا حضرات لاقیت هم استفاده کردم اما اذعان می کنم که اشتباه کردم . تحقیقات میدانی از خانواده بزرگان طوایف چهارلنگ این امر را تایید می کنند.
در بیرون از طایفه آسترکی در طوایف هفت لنگ که ما در کنار آنها زندگی و با آنها مراوده و ارتباط داشتیم تنها کسی از آسترکی که به لقب « آ » شهرت داشت زنده یاد پدر من بود چون ما در شهر ستان لالی در کنار طایفه معظم اسیونددورکی ساکن شدیم و مردم شریف لالی از اسیوند و بابادی و بهداروند حتا در مسجدسلیمان کسانی که مارا می شناختند وبا آنها ارتباط داشتیم پدرمرا { آ } خطاب می کردند (تحقیقات میدانی این سخن را تایید خواهند کرد)(البته ناگفته نماند که اسناد وسنگ مزار نیاکان من ملقب به آ هستند ) و ما آ بودن مان را از طوایف محترم هفت لنگ گرفتیم. پس از چاپ کتاب در سال 1382 به برخی از بزرگان تیره های دیگر آسترکی برای احترام نیز لقب « آ » دادم از جمله بزرگان تیره کوشه و کسانی که حتا زنانشان یکبار به آنها " آغا " نگفته بودند و این امر به مزاج دایی های تشمال خوش نیامد به همراه آن یارو سگ هار که قبلا عرض کردم تهاجمات غیراخلاقی و غیرفرهنگی را علیه من آغازکردند و اون غلمن. ا. پس از چاپ کتاب نامه ای برای من نوشت که الان موجود است که درمیان آسترکی لقب آ مختص تشمال بوده و هست چرا برای بقیه استفاده کرده ای اما الان خودش به درجه ای رسیده که ادعای آیی می کنه البته از نوع بدون کلاهش .
همتباران بختیاری ، من به این طایفه جرات وشهامت استفاده از لقب خان را دادم. طایفه ای که خان را مختص طوایف دیگر می دانست و به آنها می گفتند خان . کافی است فقط با خودشان همکلام بشید.ببیند به کی می گویند خان . حال این طایفه توهم زده در فضای مجازی خود را خان می دانند و به من و پدرم توهین می کنند.
به این طایفه بجز تشمال جرات و شهامت استفاده از آ را دادم
و در سال 1394 گروهی واتس آپی از بسیاری از افراد طایفه در هر سه منطقه تشکیل دادم که شماره تلفن ها و پیام های همه موجود اند و اگر نیاز شد منتشر خواهند شد و با انها تمرین آ انجام دادم که درآغاز زیر بار نمی رفتند و می گفتند دیگران مسخره مان می کنند اما یواش یواش و پس از مدتی همه خود را ا نامیدند و ترک گروه کردند و ادعای آ بودن و داشتن را درمحافل و مجالس مجازی مطرح می کنند و عکس هایی در فضای مجازی با لقب آ منتشر می کنند. روند آ سازی و آ بودن آنقدر درمیان طایفه همه گیرشده که در شبکه های مجازی می بینم خروسی ها ،رنجکی ها ،غلمن ها،حلیمی ها،دزدها ، همه و همه آ شده اند و بر من که یادشان دادم می تازند. چنان « آ » خوارشده که دیده ام به حلیمی هم می گویند «ا». اما عده ای خبیث و ناکث و مارق درشبکه های مجازی مبادرت به توهین ها و اهانت هایی علیه من و پدرم کرده اند البته اینان همه طایفه نیستند عده ای لمپن اند که می خواهند با هدف قرار دادن من ،برای خود و خانواده کثیف شان شهرت کسب کنند و اینها لمپن های طایفه هستند. و از قدیم گفته اند سگ هار بقیه را هم هار می کند حال عده ای انگشت شمار در طایفه آسترکی هارشده اند. امیدوارم طایفه محترم من درک کنند که من با چه کسانی هستم.
همتباران بختیاری ،محققان و پژوهشگران و نویسندگان در باره گفته های من از طوایف خانواده بزرگان فولادوند در دورود، ممصالح و بساک وموگویی وزلکی پرس و جو کنند افزون بر این سنگ قبرها بهترین دلیل بر خان بودن کسی است قبل از 1382 و بر آ بودن بجز تشمال تا همین الان درمیان طایفه آسترکی است. (البته اگر دست کاری نشوند) .در چند دهه اخیر که همسایه گا پلی ها و دزفولی ها شده اند به همه از بزرگ تا کوچک می گویند مش فلانی.
من حسود نیستم که چرا فلانی یا بهمانی از لقب خان یا «آ» استفاده کرده ،نگرانی من از این است که آنها برای بزرگ کردن خودشان اول من و پدرم را نشانه می گیرند مایی که یادشان دادیم خودرا آ و خان و کلانتر بنامند. و می خواهند عقده های چندین سده که نه نیاکانشان آ و خان و کلانتر بود و نه پدرانشان را با توهین کردن و تهمت زدن به ما جبران کنند.
به یاد جمله ای از
پدر فقیدم فاضل خان افتادم که می فرمود " ساز زدن را یاد هرکس دادیم حالا تلاش می کنه ، دهل را به گردن خودمان بندازه "
سخن پایان خطاب به هتاکان این است حال که شما به صدقه سرمن خان و «آ» و کلانتر شده اید من خودرا شاهنشاه ، ایلخان ، شاه شاهان می نامم.
شاهنشاه ،ایلخان،کلانتر آ علی خان بهرامسری بختیاری آسترکی فرزندجاوید نام شاهنشاه و ایلخان ،سرکلانتر ،سردار آ فاضل خان بختیاری آسترکی 4/4/1396 مسجدسلیمان
چو یک مرد جنگی چو یک دشت مرد
هنرها نماید به روز نبرد
ایل بزرگ ومحترم بختیاری :
طایفه آسترکی دویست سال است فراموش شده بود و حتا یک بار نامی از این طایفه در رویدادهای بختیاری برده نشده بود. تا قبل از چاپ کتاب من نود درصد بختیاری های هفت لنگ حتا نام آسترکی به گوششان نخورده بود و آنهایی که هم خورده بود آنهارا زراسوند می دانستند و بسیاری از آسترکی های شرقی نیز چنین می گفتند .و در منطقه چالنگ هم که آسترکی ها زیاد بودند آنهارا یک طایفه معمولی نگاه می کردند.
حال این طایفه توسط کتاب من با پنج هزار تیراژ وارد حداقل چهارهزار خانوار شد و باعث شناخت آن شد.
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
طایفه آسترکی را از پستوهای تاریخ بیرون آوردم و به جهانیان معرفی کردم
طایفه پراکنده آسترکی را دریک کتاب گرد کردم و انها را با همدیگر آشنا کردم و الان با هم ارتباط دارند اما من که باعث این اتحاد و یگانگی شدم را دشمن انند.از شرق بختیاری تا غرب بختیاری
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
سال هشتاد پس از دویست سال برای تحقیقات رفتم حضور آسترکی های دورود. پیرمرد بالای هفتاد ساله ای را آوردند که در باره سرگذشت آسترکی های دورود اطلاعات در اختیار من بگذارد اما چندساعتی که با ایشون حرف زدم همش از خوانین فولادوند گفتگو می کرد و خود را فولاد وند می دانستند و دریغ از جمله ای در باره آسترکی ، حال نوه همون مرحوم که خودش هم حضور داشت ،دشمن من شده است که از افتخارات پدر بزرگش ننوشته ام.
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
زمانی که در سال هشتاد و یک به علی آباد چغاخور سفر کردم تا اطلاعاتی از آسترکی های آنجا جمع آوری کنم . میزبان من ، چند نفر را فراخواند و یکی از انها یک ریز از بزرگان زراسوند صحبت می کرد تا جایی که میزبان بهش گفت فلانی از افتخارات آسترکی ها بگو .حالا خویشان وی با من دشمن شده اند. البته خود را زراسوند می دانستند.
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
بختیاری های ارجمندم :
پدر فقید سعیدم مرحوم کلانتر آ فاضل خان بزرگ ، در سال شصت و دو تعاونی عشایری برای طایفه(تیره بهرامسری ) تشکیل داد و بعد از سه سال عده ای فرصت طلب بنای فتنه گری راگذاشتند ودشمنی را با آن مرحوم فقید گذاشتند و تعاونی برای مدتی به دو غیر آسترکی داده شد.
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
زنده نام فقید کلانتر آ فاضل خان بهرامسری آسترکی مدارس طایفه آسترکی را بعد از ده سال تعطیلی در لالی بازگشایی نمود.(مدارس طایفه آسترکی از سال 58 تا 67 تعطیل شدند )وخیلی از بچه های ایل دختر و پسر تحصیل کرده و باسواد شدند.
☀️☀️☀️☀️☀️
زنده نام فقید کلانتر آ فاضل خان با تلاش گسترده توانست جاده های اتومبیل رو را درمنطقه سکونت طایفه در لالی رابا هزینه شخصی احداث نمود و تمام مکاتبات او با مقامات کشوری و استانی برای جاده و سایر خدمات موجود و در جلد دو کتاب بنه وار من ایل من چاپ شده اند. تا تکل را از دوش (آسترکی ها) برداره و زنان آسترکی برای رفتن به شهر ناچار نباشند پیاده تا روستاهای غیر آسترکی همجوار بروند و آنجا علاف بشن تا ماشینی بیاید انهارا به شهر ببرد اما متاسفانه قدرشناس نیستند .
☀️☀️☀️☀️☀️☀️
با تلاش و پیگیری های فقید سعید آ فاضل خان بزرگ پدر نیکوکارم برای منطقه عشایری آسترکی شبکه برق کشیده شد و همین طور طرح لوله کشی آب رودخانه بوخدا (ملک موروثی پدری ) برای آشامیدن و کشاورزی به تصویب رسید و زمانی که ماشین آلات راهسازی در حال شکافتن مسیر لوله گذاری بودند عده ای که بیست ساله از منطقه رفته بودند ،آمدند لالی و با طرح شکایت واهی طرح را به صورت معلق دراوردند و بودجه ی طرح سوخته شد. واقعا جای تاسف دارد برای طایفه ای که چشم پیشرفت همدیگر را ندارند.
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
ازآغاز دهه شصت که عشایر آسترکی و طوایف چهارلنگ در شهرک های مدرس و ولی اباد حومه دزفول به مرور زمان ساکن شدند تا سال 1374 تلفن نداشتند ، دزفولی ها به آنها تلفن نمی دادند، رفتم اونجا باجه مخابراتی راه اندازی کردم اما آسترکی ها می رفتند برام می زدند که اهل و ساکن دزفول نیست.
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
در چهار سال اول که شبکه های مجازی واتس و تلگرام راه اندازی شدند تا سال گذشته جز من هیچ آسترکی ای در گروههای شاخص بختیاری نبود و سال پیش من تعدادی از آنهارا به این گروهها دعوت کردم و پس از مدتی در مقابلم ایستادند و حتا با سخن چینی باعث شدن من که مدیر چند گروه بودم از مدیر گروه حذف بشم و یکی از خودشون جای منو بگیره .
برای نخستین بار دو گردهمایی به نام طایفه تشکیل دادم و راهکارها را ارایه دادم .
✔ نخستین گردهمایی طایفه در مرداد 94در خلیل آباد الیگودرز
✔ دومین گردهمایی در ششم فروردین 95 در بنه وار خلیل خان بختیاری آسترکی در لالی
دیگه چه بگویم که ناگفتنم بهتر است.
☀️☀️☀️☀️☀️☀️
در طول تاریخ بشریت همواره نواندیشان و مصلحین اجتماعی و فرهنگی مورد هجمه و توهین و ترور شخصیت قرار گرفته اند مانند سقراط و زرتشت و گالیله و سایر پیامبران .
اما تاریخ ثابت کرده که این افراد جاودانه شده اند.
تاریخ بختیاری نیز پراست از این ناسازگاری ها و حرمت شکنی ها و ترور شخصیت ها ، سرگذشت اسدخان شیرکش را بنگرید زمانی که از نزد شاهزاره قاجار بازگشت ،برادران و هم طایفه ای هایش اورا به دز راه ندادند وبه ناچار در دیار غربت در کنار قشقایی ها ،جان به جان آفرین تسلیم نمود .زندگی نامه بی بی مریم را بخوانید که چه ستم هایی چه اقتصادی چه اجتماعی که از برادران خودش متحمل شده است.
سرگذشت خانواده حسینقلی خان ایلخانی را نگاه کنید که چه ستم ها و تحقیر و توهین هایی که از سوی برادرانش به آنها وارد شد و دهها مورد دیگر.
اما آسترکی نماها نه همه طایفه بزرگ آسترکی و به تبع آنها بیگانگان نیز علیه من تبلیغات منفی را شروع کرده اند . البته دنیای طایفه ما خیلی کوچکه .سال 1367 یک نفر آسترکی کاندیدای نمایندگی مجلس از حوزه مسجدسلیمان ( لالی اندیکا و هفتکل) شده بود .دوتا صندوق سیار درلالی برای طایفه آسترکی که همه عشایر بودند در نظر گرفته شد و قاعدتا همه آسترکی ها به خصوص خویشاوندان وی به او رای می دادند(البته کوشه رای ندادچون خودم رئیس ستاد وی در لالی بودم قول دادند اما رای بهش ندادند.) .یکی از دوستان من از حضرات بهداروند مسئول صندوق بود بعدا هم از روی شوخی و هم شاید یه گونه طعنه می گفت : فامیلات که می امدن رای می دادن وقتی همه به فرد آسترکی رای می دادن می گفتند به محمدحسه خسه (محمدحسه امامزاده ای است در سرزمین ایل زلکی اما قسمش مال آسترکی هاست) ."
دنیایشان این قدر کوچکه که حتا رای جمعیت یکصدهزارنفری مسجدسلیمان و حومه را ندیدند .
و حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
در طول تاریخ بشریت همواره نواندیشان و متفکران مورد هجمه جاهلین زمانه قرار گرفته اند و من نیز چنین شدم. سقراط ،زرتشت پیامبر، پیامبر گرامی اسلام ، زکریا، پورسینا، شیخ الاشراق و هزاران اندیشمند دیگر حتا تهمت هایی که به کورش بزرگ و اردشیر بابکان و ارشک اشکانی بنیانگزاران سلسله های هخامنشی و ساسانی و اشکانی زده اند دقیقا از گونه تهمت هایی است که این جاهلان و لمپن های طایفه علیه من مطرح کرده اند .
سخن پایان و خطاب به دایی های تشمال :
من می دانم که این تخریب ها و ترور شخصیت ها علیه من و پدرم با راهنمایی شما صورت می گیرد چون کسانی که علیه ما فحاشی می کنند خانوادگی نوچه های شما بودند و حالا از شما حق نسق گرفته اند که آ باشند و علیه ما هوچی گری کنند. پس بدانید حرف این افراد برای من همانند ویز ویز مگس است که عرض خود می برند و زحمت ما می دارند.
آنها نو کیسه گان مغز فندقی اند که می خواهند آ و خان اینستا گرامی باشند. همین و بس.
البته این را هم اضافه کنم قبلا که در مراسمات آسترکی ها شرکت می کردم وقتی خواننده شروع به خواندن می کرد اولین افراد آ فلانی و آ بهمانی از خاندان شما را می گفت اما در دو سال اخیر می بینم که نه تنها از بزرگان شما خبری نیست بلکه بیت آ و خان برای مرده و مردگان خودشان می سرایندحتا نوچه های خودتان . (از یک نظر خوشحالم که آنها را از زیر یوغ شما بیرون آمدند و از یک نظر خنده ام می گیرد از این که این مردم دو دهه است همراه شما علیه من جبهه گیری می نمودند که آ مخصوص خاندان تشمال است اما حالا به جایی رسیده اند که خود را ا می دانند و نوار پر می کنند . دقیقا مثل زمانی که با نیرنگ تعاونی را از ما گرفتید و به کسانی دادید که بعد اعلام استقلال کردند و آنها را از چالقو اخراج کردید . . )
ما جاودانه تاریخ خواهم شد.
علی_ خان بهرامسری بختیاری مورخ ارشد و پدر تاریخ آسترکی
به زودی حلیمی بوزینه می نویسد از زمانی که کاکام بکی را آب شور برد تحقیق کردم و این مطالب نادرست هستند.
توجه : به پاس تماس تلفنی جناب حاج محمدقلي عبدالهی در تاریخ 98/2/3 ساعت 4 بعد از ظهر کلمه لاقیت از این متن حذف گردید