سفرنامه نوروز 1392به کرانه های خلیج فارس - شهرستان لامرد -شهر علامرودشت- روستای روگیر تاج امیری
سفرنامه نوروز 1392به کرانه های خلیج همیشه پارس- شهرستان لامرد - شهرعلا مرودشت – روستای روگیرتاج امیری- میزبان آقای علی تاج امیری و خانواده بزرگوارشان
مولوی شاعربزرگ ایران می گوید:
هرکسی کو دورماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش
آقای علی تاج امیری که مدت هاست بدنبال اصل و نسب و نژاد و تبار خود است از طریق اینترنت هویت خود را باز می یابد و ودر زمستان 1391 با گذاشتن کامنت بر روی وبلاگ من ، بنیاد آشنایی و ارتباط تلفنی گذاشته می شود . قول و قرارها گذاشته می شود و قرار بر این شد که من به دیدار ایشان و پدر بزرگوارشان پاسلار حسین تاج امیری بروم. آغاز سفر 5/1/1392مقصد شهرستان لامرد ، استان فارس.
پیش از این که در خصوص تاج امیری ها علامرودشت چیزی بنگارم،شایسته است به شناسایی و معرفی مردم منطقه علامرودشت از قلم یکی از اهالی منطقه بنام آقای محمد میر در (کتاب علامرودشت در گستره زمان) بپردازم:
موقعیت و جایگاه گیتاشناسی و جغرافیایی علا مرودشت: " منطقه علامرودشت در جنوبی ترین شهرستان استان فارس و در شمال این شهرستان(لامرد) میان 27:30تا28 درجه ی عرض شمالی و 52:30تا 53 درجه ی طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قراردارد. علامرودشت از شمال به بخش خنج لارستان و از غرب به بخش گله دار محدود می گردد."(علامرودشت درگستره زمان،رویه 3)
طوایف و اقوام: آقای محمد میر تعداد خانوارهایی را که در هر روستا سکونت داشته و تقریبا از یک ریشه اند را بر بنیاد فرهنگ جامعه شناسی منطقه، یک قوم نامیده است.و اقوام ساکن در علامرودشت را به این ترتیب نام برده است:« قوم میر؛ قوم تاج امیر؛ قوم سادات ، قوم رییس؛ قوم شیخ؛ قوم بلو(ازترکان قشقایی) قوم ملک، قوم غیاث، قوم محمودی، قوم قنبرها و غیره . (همان،رویه 77-69)
آنچه من در سفر خود به منطقه از بزرگان دو قوم میر و تاج امیر دریافتم این بود که در میان اقوام ساکن در دشت علامرودشت، این دو قوم بیشتر از سایرین با هم پیوند خویشاوندی دارند و خوشبختانه میزبان بزرگوار ما نیز مادر مکرمه شان از قوم میر است.
آقای محمد میر می نوسید: « قوم میر به طوایف متعدد تقسیم شده و عمدتا در روستاهای چاه کُور و دهنو علامرودشت وبه صورت پراکنده در شهرها و آبادی هی دیگر استان و ..... ساکن شده اند.طبق اسناد و سنگ قبرهای مربوط به سیصد –چهارصدسال گذشته این قوم به دو شعبه تقسیم شده که شعبه ساکن در چاه کور «جاکی» بوده و شعبه ساکن در دهنو «جونغازی» نامیده می شدند. ... ایشان به نقل از دهخدا (فرهنگ لغت دهخدا) می نویسد:« میر تیره ای از طایفه ی ایهاوند هفت لنگ (بختیاری) می باشد. اما پیرامون ایل جاکی که یقینا میرهای چاه کور از این ایل هستن در جغرافیای سیاسی کیهان چنین آمده است:« نام ایلی از ایلات فارس است. این ایل به دو شعبه ی بزرگ چهاربنیچه و لیراوی منقسم می شود.»( همان، رویه 70-69)
اینک اگر به کتاب تاریخ گزیده حمدالله مستوفی قزوینی سری بزنیم ، می بینیم که:« جاکی و لیراوی را دو طایفه جداگانه از طوایف لربزرگ به شمار آورده است.» اما امیرشرف خان بدلیسی در تاریخ مفصل کردستان( شرفنامه) با کمی تغییر این دو طایفه یعنی خاکی( جاکی) و لیراوی را نیز جزء طوایف لربزرگ (بختیاری و کوه گیلویه) می داند.»
شایسته به بیان است که خاکی نام خانوادگی برخی از خانواده های طایفه بلیوند بهداروند می باشد. و همان طوریکه آقای محمد میر نیز اشاره نموده است تیره میر نیز یکی از تیره های طایفه زراسوند هفت لنگ بختیاری می باشد. لذا می توان گفت که میرهای علا مرودشت نیز بختیاری بوده اند.
و اما قوم تاج امیری( تاجمیری) که موضوع مورد بحث ماست . بر اساس گفته های بزرگان و ریش سفیدان آن ها ، نیاکانشان از خوزستان به فارس رفته اند. کهن ترین سنگ قبری که در گورستان خانوادگی فامیل های تاج امیری مشاهده شد، سنگ قبری است بنام مرحوم محمد باقر بن حسنعلی تاجمیربه تاریخ ثلاث و ستن و ماته بعدالف یعنی سال 1036ه ق . ناگفته نماند که آنها در شجره نام هایشان حسنعلی را ابن تاجمیر می دانند پس باید محمدباقر ابن حسنعلی ابن تاجمیر باشد. اگر گفته های بالا را بپذیریم تغییر و تحولاتی که در سرنوشت این خانواده ملاحظه می شود همزمان با حکومت امیر تاجمیر خان آسترکی(بهرامسری) و فرزندانش در سرزمین بختیاری است. یعنی حسنعلی یکی دیگر از فرزندان تاج امیر خان آسترکی و برادر میرجهانگیرخان بوده است که با توجه به پیوند و رابطه ای که میان خوانین آسترکی و دولت صفویه وجود داشته حسنعلی پسر تاجمیرخان آسترکی را به عنوان حاکم یا ضابط منطقه به جنوب کشور فرستاده اند. شواهد و پژوهش جامعه شناسی نیز این مطلب را تأیید می کنند. طبق اسنادی که در خاندان و فامیل تاج امیری مشاهده و رویت شد بزرگان آنها به لقب و فرنام « پاسلار» شهرت داشته اند و پاسلار به گویش مردم منطقه شکل دگرگون شده و کوتاه شده « سپهسالار» می باشد. از سوی دیگر نام روستایی که آنها در آن ساکن هستند ، ( روگیر تاج امیری) است . روگیر همان راه گیر که به زبان امروزی گمرک معنی می دهد. و این فرضیه را ثابت می کند که با توجه به نزدیکی منطقه علامرودشت به مرزدریایی خلیج فارس یعنی بندر عسلویه و با توجه به حضور فرنگی ها در دوران صفویه در خلیج فارس و اینکه بندر عسلویه یکی از راههای مهم ورود و خروج کالا و مسافر به درون و برون ایران بوده است به یک نیروی توانمند برای کنترل و حکومت بر منطقه نیاز بوده است لذا حسنعلی فرزند تاجمیرخان آسترکی(بهرامسری) بختیاری جد قوم تاج امیری و کسان دیگری که نیاکان قوم میر بوده اند به عنوان حاک منطقه از سوی دولت صفویه گماشته شده اند و برای همیشه در آنجا ماندگارشده اند نکته مهم اینکه در روزگاران گذشته همواره حکومت مرکزی از نیروهای بختیاری برای سرکوبی ، تنظیمات و پدافند از مرزهای کشور استفاده می نموده اند که در بیشتر مناطق مرزی ایران بی گمان رده پایی از دلاوران ایل بختیاری دیده شده است.بنابراین حسنعلی آسترکی فرزند تاج امیرخان آسترکی به عنوان سپهسالار منطقه لامرد ویا دشت علامرودشت که در واقع گمرکی(روگیر) بوده است گماشته شده است و نوادگان وی برای همیشه در آنجا ماندگارشدند. نکته بسیار ارزشمند دیگری که در نسب شناسی فامیل های تاج امیری به چشم می خورد این است که نام تاج امیر (تاجمیر) چند بار در نسب نامه آنها تکرار شده است. مانند: افشین پسر حسن پسر تاج امیر پسر حسن پسر تاج امیر پسر حسن پسر تاج امیر پسر حسن (انساب مختلف روستاهای اندر و روگیر تاج امیری ، تألیف: عباس مهرآوران علامرودشتی)
اما تبار نامه میزبان گرامی ما: علی پسر حسین پسرحاجی پسر محمدتقی پسر حاج حسین پسر تاج امیر پسر محمدباقر پسر حسنعلی پسر تاج امیر ( تاجمیرخان آسترکی بختیاری)