با ورود اسلام به ايران بسياري از واژه هاي پارسي دستخوش تغيير و تحول فراواني شدند . براي نمونه تلفظ صحيح كلمه زردشت در پهلوي « زاراتهسترا » بوده و يونيان  ( زارسترو ) نوشته اند و حرف آخر آن مثل كلمات سانسكريت به همزه ختم مي شود يعني هميشه منصوب است و اين نصب را در لاتين به صورت الف مي نويسند .

كلمه ( زاراتهسترا ) هم به ( زارادهشترا ) و سپس در اثر كثرت استعمال به زردهشت مبدل گرديده و دقيقي مي گويد ( مي خون رنگ و كيش زردهشتي ) و تحريف همين كلمه در عربي به صورت زردشتي وزردشت ضبط گرديده است . [1]

با توجه به نمونه فوق ، ديگر واژه هاي پارسي نيز بر اثر استعمال فراوان و در طول ادوار گذشته دستخوش دگرگوني شده اند . مخصوصاً واژه ها و كلمات بختياري كه منشأ باستاني و آريايي دارند. با پيدايش ادارات ثبت احوال به خصوص در بختياري ، چونكه افراد مسئول با فرهنگ و  واژه هاي بختياري آشنايي نداشتند ، آنها را تغيير داده اند و به مرور حتي براي خود بختياريها نيز استفادة آنها به روش جديد مرسوم گرديد . براي مثال واژه كهيش(Kahyash) كه نام طايفه اي از بختياري است ، بصورت كاهكش در آمده است . در صورتيكه همان كهيش صحيح و درست مي باشد كه معني آن بدين صورت است . اين كلمه از دو بخش تشكيل شده است ، بخش نخست آن ( كهـ ) به معني كوچك و كهتر و بخش دوم آن ( يش ) به معني برادر كه روي هم معني برادر كوچك را  مي دهد .

اكنون به اصل موضوع بر مي گرديم كه آن بررسي و ريشه يابي واژه « آستركي »  و يا به طوركلي نژاد طايفه آستركي مي باشد . واژه« آستركي » در منابع تاريخي و فرهنگ نامه ها و سفرنامه ها به صورت« استركي » (estereki) ( به كسر الف و ت ) ،« ستركي» (setroki) ،  اسكي تن (Aski–ten)   ، آساك(Asak) ، آستروكاتيان (astrokatian) و آستيري (astiri) وغيره به كار رفته است . 

مولف كتاب تاريخ و فرهنگ بختياري ( عبدالعلي خسروي ، كتاب سوم ) مي نويسد :« طايفه آستركي از كهن ترين طوايف بختياري مي باشد و نام آستركي سابقه ( 3800 ) ساله دارد و اين پيشينه مربوط مي شود به دوران پادشاهي آشتروك ناهونته عيلامي در شهرستان ايذه كه آن روزگاران« آنزان» بوده است . حرف ( ش ) در گويش بختياري به ( س ) تبديل مي شود و ياي نسبت هم پذيرفته و به صورت آستركي در آمده است .» البته اين مطلب را نيز در دهه  60 خودم براي آقاي خسروي فرستادم ولي از ذكر نام من خودداري نمود.

اما به باورنگارنده آنچه گوياتر و روشنتر هويت و نژاد طايفه « آستركي » را مشخص مي كند . پيوستگي و  پيشينه اي است كه به اتحادية قوم ماد بر مي گردد .  هرودوت مي گويد  كه مادها به شش قبيله تقسيم مي شوند : بوسيان[2] ، پارتاكنيان[3] ، استروكاتيان[4]  ( ستروكاتيان ) ، اريزانتيان[5]  ، بوديان[6] و مغ ها[7].  دیاکونوف نویسنده تاریخ ماد در دنبالة بحث خود از قبایل ماد اضافه مي كند كه : بنابراين نام قبيله ستروكاتيان ( ستروكتيها ) نيز اشتقاق ايراني دارد زيرا كه تلفيق « ستره » در ديگر خانواده هاي زباني ـ بجز هند و اروپايي كمتر ديده مي شود و از ويژگي آن زبان هانيست ، اشتقاق اين كلمه را مي توان چنين تعبير كرد : سترو ـ اوكتا (  s t ro – uxta ) به معني «كساني كه در سخن محكمند .» .

         مع هذا در ميان آن سرزمين كه در قرن نهم قبل از ميلاد به زبان ايراني سخن  مي گفتند . اين صورت واژه سازي با پيش وند « آ » ويژه زبانهاي ايراني بوده و در مورد اسامي قبايل نيز به نظر رسيده  است . همانطوريكه كلمه ( آماداي ) كه در رديف « ماداي » در منابع آشوري محفوظ مانده  مشهود است .

بنابراين چنين استنباط مي شود كه واژه و كلمه ستروكيتها ( ستروكاتيان ) با گرفتن پيشوند « آ »كه نشانة بزرگي بوده و هم اكنون نيز در بختياري مرسوم است و اشخاص بزرگ را با پيشوند   « آ » صدا مي كنند و همچنين در شاهنامه فرزانه طوس نيز به چنين مواردي اشاره گرديده است ، به صورت « آستروكاتيان » يا ( آستروكتيها ) در آمده است كه با گذشت زمان و بر اثر كثرت استعمال به صورت امروزي يعني «آستركي »  تغيير يافته است .

هرودت در جاي ديگري مي نويسد دشتهاي دامنه سوسن ( سوسن ايذه ) به مردم آسكي تن ( شايد آستركي ) و كي مر ( شايد مري موگويي ويا ايمري زراسوند ) تعلق داشت.

از منظر ديگري نيز مي توان واژه آستركي را معني نمود . يكي « آسترك » كه  در فارسي باستان « ستاره » معني مي دهد و ديگري پسوند « ي » مي باشد.  

خلاصه سخن اينكه نام « آستركي » ريشه در عمق تاريخ ايران دارد و منشا آن آريايی است. آستركی ها و چهار طايفه ديگر بوسيان ( بوساك ـ بساك ) و مغ ها ( موگويي – مغويي ) ، اريزانتيان ( تيره ارزاني وند شهني ) و بوديان ( بيدانيان با بهداروندان شاید طایفه بندانی اییذه ) و  پارتاكنيان كه در فريدن بختياري سكونت داشته اند ، احتمالاً نخستسن گروههاي  قوم پارس بوده اند كه همزمان با مادها در سرزمين كنوني بختياري سكونت داشته اند و تا قبل از تشكيل دولت هخامنشي كه يكي ديگر از قبايل پارس بود  ، عضو اتحاديه ماد بودند . اما پس از تشكيل امپراتوري بزرگ هخامنشي ، طوايف فوق الذكر نيز از متحدين حكومت پارسي كه نخستين پايه هاي آن در سرزمين « آساك » يا « پارسوماش بعدي » تشكيل شد  ، به حساب مي آمدند و شايد هم اين طوايف ماد بودند و مقهور پارسيان گرديدند . به طوريكه ژان پير ديگار فرانسوي ( فنون كوچ نشينان بختياري ، ص 18 ) مي نويسد كه : « آستركي » ها  كه در حال حاضر تشكيل طايفه اي از « دوركي » ها را مي دهد ، در گذشته به منزلة يك  ايل مستقل شناخته شده بود و رقيب بهداروند به شمار مي آمد .  بنا بر روايت رنگينگ [8] (Renking) تنها دوركي ها ( آستركي[9] ، زراسوند ، اسيوند ، بامدي ، موري ، گندلي ) از نژاد خالص لر هستند . 


 منبع: كتاب بنه وار من ايل من نوشته نگارنده مراجعه نماييد .

علي بهرامسری بختیاری آسترکی، بنه وار من ایل من، قم : 1382

 گروه فرهنگي (آستروكيان بنه وار هفت وچهار مسجدسليمان)

 

 


 

[1] -  ابوالكلام آزاد ، كوروش كبير ذوالقرنين ، ص 248.

[2] - Bousia

[3] -Paretakenoi

[4] -Stroukates

[5] -Arizantoi 

[6] -Boudioi

[7] -  Magoi

 

[9] - از نظر لغوي نيز اين واژه را مي توان چنين تعبير كرد: آ+ سترگ+ي كه بر اثر استعمال بصورت آستركي در آمده است. سترگ يعني بزرگ. (نگارنده)