فرمانروایان بختیاری پس از ساسانیان (۵) پایان دوران ملوک الطوایفی، حسین قلی خان بختیاری زراسوند
فرمانروایان بختیاری پس از ساسانیان (۵)
پایان دوران ملوک الطوایفی در بختیاری
حسین قلی خان بختیاری دورکی ( زراسوند ) (۱۲۶۳-۱۲۹۹ ق.)
(پاره نخست)
دوران حکومت ملوک الطوایفی در بختیاری که پس از مرگ نادرشاه و از زمان کریمخان زند آغاز شده بود تا سال ۱۲۶۹ق. که حسین قلی خان پسر جعفر قلی خان دورکی در چمن سلطان از سوی ناصرالدین شاه به لقب ناظم بختیاری مفتخر گردید و در سال ۱۲۷۶ق رسما به عنوان ایلخان بختیاری از سوی ناصرالدین شاه قاجار منصوب شد، پایان یافت.
حسینقلی خان در فاصله سالهای ۱۲۳۹ تا ۱۲۶۴ با جنگ یا با پیوند خویشاوندی با دودمانهای حکومتگر طوایف مختلف، بخش بزرگی از حکومت بختیاری را متمرکز نمود البته بخش شمالی سرزمین بختیاری تحت حکومت بروجرد بود. لایارد میگوید طوایف سالک(سلک)، میوند، زلکی و بخشی از موگویی خراجگذار بروجرد بودند.
حسینقلی خان فرزند جعفرقلی خان دورکی زراسوند بود که پدر او در سال ۱۲۵۲ق به وسیله نیروهای جعفرقلی خان بهداروند در جنگ منار کشته شد. از جعفرقلی خان چهار پسر به جای ماند: به ترتیب حسینقلی خان، امامقلی خان، رضا قلی خان و مصطفی خان.
این چهار برادر علیه عموی خود (کلبعلی خان ) دست به تحریکاتی میزدند. حسینقلی خان پسر بزرگ جعفرقلی خان بعد از کشته شدن پدرش (۱۲۵۲ق)؛ پس از مدتها معارضه با عمویش کلبعلی خان ناچار شد کمی قبل از حمله معتمدالدوله به محمدتقی خان کیانرسی چهارلنگ نزد او برود و در دستگاه او به کار اشتغال جست. او توانست نظر معتمدالدوله را به خود جلب کند و به دریافت خلعت مفتخر گردد و به تدریج موفق شد در زمره محارم مخصوص او در آید. بنابراین دیری نپایید که حسینقلی خان در سن بیست سالگی از طرف معتمدالدوله گرجی به حکومت بختیاری منصوب گردید. اغلب طوایف بختیاری ریاست او را پذیرا شدند. اما چند طایفه مخالف نیز زیر چتر قیادت کلبعلی خان با او به مخالفت برخاستند. سرانجام کلبعلی خان در سال ۱۲۶۳ق. در پی شکستی که از طرفداران حسینقلی خان خورد، سکته کرد و مرد. حسینقلی خان به تدریخ نفوذ خود را روی طوایف بختیاری گسترش داد و از حمایت برادرانش برخوردار بود. رضا قلی خان با نیرویی که در اختیار داشت موفق شد قلمرو چهارلنگ را تحت نفوذ حسینقلی خان در آورد.
این چهار برادر فعالیتهای خود را با یکدیگر هماهنگ کرده و با کمک و مساعدت همدیگر به کارهای طوایف بختیاری رسیدگی می کردند. حسین قلی خان با منصب ایلخانی، امامقلی خان با منصب ایلبیگی و رضاقلی خان در سمت حکمران چهارمحال حکومت می کردند. از این تاریخ حکومت سه نفره در سرزمین بختیاری شکل گرفت.
نسل دوم خوانین یعنی پسرهایشان به عنوان فرمانده افواج قوای نظامی و بعضی هم به نمایندگی پدرانشان در بعضی از مناطق بختیاری به کار اشتغال داشتند و در چنین مواقعی بود که رقابت بین عموزاده ها و حتی برادران آغاز گردید. حسینقلی خان نزدیک سی سال حکمران بختیاری بود و تمام طوایف و خوانین بختیاری مطیع و فرمانبردار او شدند و قادر شد که ثبات و امنیت کم نظیری در بختیاری برقرار کند. در حقیقت تصادف و شانس و اقبال به ویژه موقعیت خاص بختیاری در آن برهه از زمان در ایجاد نظم و امنیت به وی کمک کرد، چون که در واقع دیگر رقیب نیرومندی در برابر خود نداشت.
دنباله دارد.......
✍️ علی بهرامسری بختیاری، نویسنده و پژوهشگر تاریخ
منابع و مآخذ
تاریخ بختیاری، سردار اسعد بختیاری
تاریخ بختیاری، ابوالفتح اوژن بختیاری
یادداشت ها و خاطرات سردار ظفر
تاریخ بختیاری، اسکندر عکاشه
بنه وار من ایل من، علی آسترکی بختیاری
تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، گارثویت
تاریخ تحولات سیاسی بختیاری، علی بهرامسری بختیاری
سفرنامه خوزستان، حاج نجم الملک
با من به سرزمین بختیاری بیایید، الیزابت مکبن راس
#بنیاد_علمی_ایران_بختیاری_پژوهی
https://t.me/Bakhtyari2025_ir
فرمانروایان بختیاری پس از ساسانیان (۵)
پایان دوران ملوک الطوایفی در بختیاری
حسین قلی خان بختیاری دورکی زراسوند (۱۲۶۳ـ۱۲۹۹ق.) (پاره دوم)
اگر چند سال قبل از حکومت حسینقلی خان را به یاد بیاوریم، میبینیم که در چهار منطقه بختیاری خوانین مقتدری مانند محمدتقی خان چهارلنگ، جعفرقلی خان بهداروند، کلبعلی خان دورکی عموی حسینقلی خان و موسی خان بابادی، هر کدام بطور جداگانه ای بر بختیاری حکومت میکردند و به طور دائم با هم در جنگ و ستیز بودند و از این طریق آرامش و امنیت منطقه را مورد تهدید قرار میدادند ولی پس از انتصاب حسینقلی خان هیچ فرد نیرومند دیگری در بختیاری باقی نماند. محمدتقی خان قبلاً در سال ۱۲۵۸ق به وسیله معتمدالدوله گرفتار و زندانی شد؛ جانشین او علی رضا خان قدرت محمدتقی خان را نداشت و تنها بر منطقه جانکی گرمسیر حکومت می کرد. حسینقلی خان برای جلب رضایت او خواهرش را به عقد رضاقلی خان در آورد و همچنین دختر وی را به زوجیت گرفت و با این وصلت اتحاد و یگانگی خاصی بین خود و ایل جانکی گرمسیر بوجود آورد. بعد از آنکه از منطقه جانکی آسوده خاطر شد متوجه طوایف بابادی شد. موسی خان رئیس آن طوایف را به اتهام دزدی و راهزنی توقیف کرد و توسط برادرش رضاقلی خان ایلبیگی به اصفهان نزد میرزا تقی خان امیر کبیر که همراه ناصرالدین شاه به این استان آمده بود، فرستاد و در آنجا آن پیرمرد را با پسرش در ملاء عام به شیوه خاص امیرکبیر گردن زدند. بعد از مرحوم شدن موسی خان طوایف بابادی و جانکی سردسیر بدون چون و چرا ریاست او را پذیرفتند. جعفرقلی خان بهداروند هم در این سالهای اخیر که پیر و از کار افتاده شده بود و دیگر نمی توانست مانند گذشته حادثه آفرینی کند و در برابر حسنقلی خان قد علم کند، در سال ۱۲۸۵ق به دستور حشمت الدوله در بروجرد اعدام گردید.
حسینقلی خان در چنین شرایطی پایههای قدرتش را تحکیم بخشید. او در تمام مدت حکومت خود برخلاف خوانین سابق اطاعت و فرمانبرداری خود را به اولیای دولت مرکزی ابراز می داشت. حسینقلی خان به علت طولانی بودن زمامداریش ثروت هنگفتی به چنگ آورد و بنا به قول حاج نجم الملک بین هزار تا دو هزار مادیان اصیل داشت که هر رأس بین صد تا هشتصد تومان قیمت داشت. همین باعث شد شاه قاجار احساس خطر کند و دستور کشتن او را به فرزندش ظل السلطان حاکم اصفهان بدهد. قدرت فوق العاده ایلخانی و دوستی و نزدیکی او با میرزا حسین خان سپهسالار صدر اعظم و کدورت و اختلاف میان فرهادمیرزا معتمدالدوله والی فارس و ظل السلطان حکمران اصفهان موجب قتل او شد و همان سال بود که سپهسالار موضوع کاغذ پرانی های فرهاد میرزا را به ایلخانی خبر داد و توصیه کرد که هر چه زودتر با مقداری هدایا به تهران بیاید و سوءظن شاه را برطرف سازد. این بود که ایلخانی به دستور سپهسالار و بدون اطلاع ظل السلطان به تهران رفت و کارش را به عقیده خود درست نمود، غافل از اینکه همین تهران رفتن و تماس با صدر اعظم موجب مرگش شد.
باری ایلخانی طبق عادت هر ساله در تابستان سال ۱۲۹۹ق برای دیدار ظل السلطان به اصفهان رفت.روز ۲۷ رجب سال ۱۲۹۹ق. ظل السلطان يك رژه نظامی در میدان نقش جهان اصفهان ترتیب داد که ایلخانی و دو پسر او نیز برای تماشا دعوت شده بودند. پس از آن ایلخانی و پسرانش همراه ظل السلطان به عمارت دولتی رفتند. هنگام غروب آنها را از هم جدا کردند و دستگیر نمودند.
سردار اسعد مینویسد همان شب ایلخانی را کشتند و صبح روز بعد شایعه انداختند که ایلخانی سکته کرده است. آنگاه جنازه آن مرحوم را با شکوه و احترام شایسته تشییع و در تخته فولاد در تکیه میر دفن نمودند. اسفندیار خان و علی قلی خان که همراه او بودند چندین سال در زندان ماندند.
ظل السلطان همان روز به مجرد به خاک سپرده شدن ایلخانی، محمدحسین خان سپهدار را پیش پدرش امامقلی خان و عمویش رضاقلی خان برادران ایلخانی فرستاد و ضمن ابلاغ حکم ایلخانی گری و ایلبگی گری به آنها اخطار کرد که مسئول امنیت بختیاری هستند و باید از اوامر دولت انقیاد کامل داشته باشند.
علیقلیخان سردار اسعد از عموهای خود گله میکند و می نویسد این تسلیم شدن خوانین در برابر پیغام ظل السلطان و قیام نکردن برای خونخواهی ایلخانی عمل ناشایستی بود چون اگر خوانین نمیتوانستند کار بزرگتری انجام دهند دست کم میتوانستند فشار بیاورند که ظل السلطان از حکومت اصفهان برکنار شود.
چیزی که شاید سردار اسعد نخواسته به آن اشاره کند، احتمالی است که عموهایش در مرگ ایلخانی نقش داشته اند؟ پذیرش سریع حکومت و سختگیری هایی که بر خانواده ایلخانی توسط آنها انجام گرفت، این احتمال را افزایش می دهد.
این هم برادری در بختیاری که امروزه خیلی ها به آن می بالند.
این نابرادری را من با پوست و استخوان ام لمس کرده ام از طایفه نمک نشناس خودم.
✍️ علی بهرامسری بختیاری، نویسنده و پژوهشگر تاریخ
منابع و مآخذ
تاریخ بختیاری، سردار اسعد بختیاری
تاریخ بختیاری، ابوالفتح اوژن بختیاری
یادداشت ها و خاطرات سردار ظفر
تاریخ بختیاری، اسکندر عکاشه
بنه وار من ایل من، علی آسترکی بختیاری
تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، گارثویت
تاریخ تحولات سیاسی بختیاری، علی بهرامسری بختیاری
سفرنامه خوزستان، حاج نجم الملک
با من به سرزمین بختیاری بیایید، الیزابت مکبن راس
#بنیاد_علمی_ایران_بختیاری_پژوهی
https://t.me/Bakhtyari2025_ir