فرمانروایان بختیاری پس از ساسانیان (۲)،دودمان فضلویه (اتابکان لر بزرگ)(۵۵۰_۸۲۷ق.)
فرمانروایان بختیاری پس از ساسانیان (۲)
دودمان فضلویه (اتابکان لر بزرگ)(۵۵۰_۸۲۷ق.)
بخش نخست
همانگونه که درجستار پیشین گفتم، بر بنیاد گزارش های تاریخی در سال ۳۰۰ق، بدر نامی بر منطقه لر بزرگ فرمانروا شد. بدر مدتی دراز در حکومت روزگار گذرانید. آغاز حکومت بدر بر سرزمین لر بزرگ هم زمان با حکومت آل زیار و آل بویه در پیرامون آنهاست و بر این بنیاد باید روابطی با آن فرمانروایان برپا کرده باشد. اشاره مورخان به مدت طولانی فرمانروایی بدر در لر بزرگ، نشانه ثبات سیاسی - اجتماعی در آن منطقه بوده است.
پس از بدر، حکومت به نوه اش نصیرالدین محمد فرزند هلال و در برخی منابع نبیره اش محمد فرزند نصیرالدین فرزند هلال رسید. حمدالله مستوفی از وی با عنوان «حاکمی عادل» یاد می کند که منصب وزارت خود را به محمد خورشید واگذار نمود.
به گزارش حمدالله مستوفی در دوره وی نیمی از سرزمین لرستان احتمالا کوه گیلویه در تصرف شولان بود و سیف الدین ماکان روزبهانی ریاست آنها را به عهده داشت.
این گزارش نشان میدهد که جانشینان بدر در رویارویی با هماوردان سیاسی و توسعه طلب از ناتوانی برخوردار بوده اند.
در همین دوره داستان کوچ گروهی با منشا قومی کرد از نواحی جبل سماق شام به سوی ایران و در نهایت لرستان گزارش شده است که در آینده سیاسی لرستان لر بزرگ تاثیر گذار بوده است، چون بنیاد سلسله اتابکان لر بزرگ به دست یکی از بزرگان این گروه انجام گرفت.
بنا به گزارش تاریخ نگاران سده هشتم قمری در سال ۵۰۰ ق نزدیک یکصد (یا چهارصد) خانوار کرد از جبل سماق شام به دلیل وحشتی که ایشان را با مهتر قوم خود افتاده بود، به لرستان آمدند.
بنا به گزارش قاضی احمد غفاری فتح الدین فضلویه، پیشوای آن قوم « ... از نسل کیخسرو ساکن غربی شام بود و او را طغرا ملک المغربی» نامند. برخی از نویسندگان معاصر فتح الدین را از نوادگان بدر دانسته اند.
دلیل بازگشت آنان به عقب را نیز می توان در بروز تغییر در مناسبات و معادلات سیاسی منطقه و احتمالاً از دست دادن فرصت های ایجاد شده برای آنان در آن حدود در نظر گرفت. به هر روی این جماعت در مسیر حرکت خود به میافارقین (دیاربکر و سیلوان در ترکیه کنونی) رسیدند و ایستی در آنجا کردند؛ سپس احتمالا وادار شدند آنجا را ترک کنند و به آذربایجان وارد شوند. در این روزگار است که از وصلت کینویه بن ابراهیم سردار این جماعت
با امیره دباج گیلان خبری گزارش شده است.سپس آنها به لرستان وارد شدند و در «برکه دشت»، در شمال اشترانکوه (ازنا کنونی) اقامت گزیدند و در زمره رعایای خانواده محمد خورشید درآمدند.
جماعت مهاجر روابطی با جانشینان محمد
خورشید به عنوان متصدیان امور دیوانی قلمرو لر بزرگ برپا نمودند.
یعنی با واگذاری زمین های مورد نیاز و سایر فرصتهایی که برای گذران زندگی چنین
گروه هایی نیاز است در برابر خدماتی را از آنان درخواست کردند اما دیری نپایید روابط میان آنها تیره شد.
ظاهرا گروه مهاجر به لرستان از موقعیت و جایگاه خود ناخرسند بودند. بر بنیاد گزارش تاریخی بزرگ آنان، ابوالحسن فضلویه به خانه نبیره محمد خورشید که وزیر بود میهمان شد. در نزد وی سر پخته شده گاوی را گذاردند و وی بنا به تفالی که به این امر زده بود، نوید داد به زودی رهبری ایــن قوم به آنان خواهد رسید. این رفتار و اظهار علنی نارضایتی از وضعیت خود در آن مراسم، روابط دو طرف را باید بیشتر تیره کرده باشد. خورشیدیان درصدد تنبیه خانواده ابوالحسن برآمدند و تا هنگام مرگ وی آنان را زیر نظارت شدید خود نگاه داشتند و یکبار علی فرزند وی را به قصد کشتن مورد آزار قرار دادند.
دنباله دارد.....
✍️ علی بختیاری آسترکی بهرامسری
#بنیاد_علمی_ایران_بختیاری_پژوهی
https://t.me/Bakhtyari2025_ir