ایل بختیاری و بختیار عزالدوله  دیلمی

نویسنده :علی  بهرامسری بختیاری آسترکی، امرداد ۱۳۹۲، مسجدسلیمان

 

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد       

      آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

         شوربختانه در برخی از کتاب های نویسندگان بختیاری و در شبکه مجازی اینترنت در سایت های گوناگون  فرنام یا وجه تسمیه قوم بختیاری را بدون مستندات کافی  به بختیار عزالدوله دیلمی نسبت می دهند . این در حالی است که براساس متون تاریخی هیچکدام از دیلمیان بر سرزمین بختیاری حکومت ننموده اند. شاید برخی تصور می کنند که چون دیلمیان بر خوزستان فرمانروایی داشته اند پس حاکم بختیاری نیز بوده اند. در پاسخ عرض می کنم که سرزمین بختیاری حتا از دوران باستان یعنی دوره ایلامی ها نیز جزو خوزستان نبود . چون حکومت ایلام شامل ایلام دشت یا همان خوزستان یا شوشان و ایلام کوهستان یا همان آنزان یا آنشان بوده است .گرچه حکومت مرکزی در شوش بود و حکومت آنزان نیز به صورت فدرالی زیر نظر حکومت مرکزی اداره می شد. پس از دوران اسلامی هرچند تا سال 300ه ق  یک دوران بی خبری در تاریخ سرزمین بختیاری به چشم می خورد . تنها مورخین تازی از جمله بلاذری نوشته اند که در بدو ورود  اسلام به ایران سرزمین ایذه چندین بار توسط فرماندهان عرب تسخیرگرید. پیش از اینکه به تاریخ بختیاری از سال سیصد به بعد به پردازم ، ابتدا گزیده ای از تاریخ  آل بویه که بختیار عزالدوله از آن تبار است را ارایه می نمایم.  

       دیلمیان مردم دیلمی ساکن سرزمین دیلمستان بودند و آل بویه خانواده‌ای دیلمی بودند که از ۳۲۰ تا ۴۴۸ ه. ق. در ایران و عراق فرمانروائی داشته‌اند. آل بویه را نظر به دیلمی بودن، دیالمه نیز خوانده‌اند.  یکی از این خاندان بختیار نام داشت.

بختیار ، عزالدوله ، امیر سلسلة شیعی مذهب آل بویه (دیلمیان ) در عراق (331 یا 332ـ367). ابومنصور بختیار، ملقّب به عزالدوله ، فرزند و جانشین معزالدوله ابی الحسین احمدبن بویة دیلمی (ابن خلکان ، ج 1، ص 267). در اهواز متولد شد، لیکن دیلمی الاصل بود. در 346 با دختر سبکتکینِ حاجب ، یکی از فرماندهان سپاه معزالدوله ، ازدواج کرد (همدانی ، ج 1، ص 172). در 356، از خلیفه المطیع للّه لقب عزالدوله یافت (سیوطی ، ص 401). در همان سال به جای پدر به امارت عراق رسید و تا 367، سال درگذشتش ، بر متصرفات پدر مشتمل بر آذربایجان ، جزیره ، بین النهرین و خوزستان ـ جز عمان و کرمان که به تصرف عضدالدوله درآمده بود ـ حکومت کرد.

          بسیاری  تصور می کنند  چون بختیار عزالدوله در اهواز متولد شده، پس نام بختیاری از او سرچشمه گرفته است. این دیدگاه به طورکامل نادرست است و همان طوریکه بیان کردم سرزمین لرستان بزرگ که در زمان صفویه به بختیاری شهرت یافت ، در زمان رضاشاه به خوزستان پیوست شد و در تمام دوران اسلامی یعنی از سال سیصد هجری قمری به بعد دارای حکومت مستقل بوده و شامل کهگیلویه و بویر احمد و بختیاری( تمام استان چهارمحال بختیاری، فریدن ، الیگودرز، ازنا ، دورود، شمال دزفول و شوشتر، مسجدسلیمان و رامهرمز و ایزه ) بوده است . در زمان صفویه کهگیلویه از آن جدا شد و باقیمانده آن به نام  ایالت بختیاری  در گیتاشناسی سیاسی ایران شناخته شد تا اینکه در زمان رضاشاه تجزیه گردید و بخش جنوبی آن به خوزستان پیوست شد.

اینک حکومت سرزمین لر( لربزرگ و کوچک ) همزمان با حکومت آل بویه

   ولایت لرستان دو قسم است: لر بزرگ و لر کوچک، به اعتبار دو برادر که در قرب سنه ثلاثمایه هجری(300ه ق) معاصر یکدیگرحاکم آنجا بوده‌اند: حاکم لر بزرگ  بدر نام داشته  و حاکم لر کوچک  ابومنصور . بدر مدتی دراز در حکومت روزگار گذرانید. چون او درگذشت، حکومت به پسر زاده اش  نصرالدین محمد بن هلال بن بدر رسید و او حاکمی عادل بود و منصب وزارت خود را به محمد خورشید تفویض نمود.

     حمدالله مستوفی در سال (۷۳۰ هجری قمری/۱۳۳۰ میلادی) اشاره به مهاجرت طوایف کرد از مناطق کنونی کردستان سوریه (جبل السماق) به مناطق لر بزرگ می‌کند. در سال 500ه ق نزدیک به چهارصد (یک صد) خانوار کرد از جبل السماق شام  به علت اختلافی که با مهتر و بزرگ قومشان افتاده بود، جلاء وطن کرده ، به سرزمین لرستان آمدند وحکومت آنجا را که وزارت آن با محمد خورشید بود را پذیرفتند. بزرگ ایشان ابوالحسن فضلوی بود.

  ابوالحسن را پسری علی نام بود.  پس از مدتی این گروه با میزبانان ، اختلاف پیدا می کنند و به نزد سلقریان (ترک تبار) حاکم فارس می روند. هنگامی که علی درگذشت، پسر او به نام محمد که جوانی دلاور بود. در خدمت سلغریان به مناصب بالایی رسید. چون او نیز بمرد ، پسر او ابوطاهر که جوانی شجاع بود. در خدمت اتابک سنقربه سرداری سپاه رسید.  اتابک سنقر او را لشکر داد و به لرستان فرستاد. ابوطاهر به صلح و جنگ ، وعد و وعید و فریب و صلح و شکیبایی سرزمین لرستان را تصرف نمود و حکومت جانشینان بدر را سرنگون کرد. پس از اینکه استقرار یافت ، اعلام استقلال نمود و خود را اتابک خواند و به فرمانروایی لرستان همت گماشت. در واقع ابو طاهربنیانگذار حکومت اتابکان فضلویه یا اتابکان لربزرگ بود. او پس از مدتی حکمروایی در سال 550ه ق درگذشت و پسر بزرگش بنام هزاراسپ با اتفاق نظر برادران جانشین پدرشد و عدل و داد ورزید.این سلسله از سال 530تا 828هق بر لرستان بزرگ فرمانروایی نمودند.

همانطوریکه بحث شد حکومت آل بویه از سال 320تا 448ه ق ادامه داشته است و از سوی دیگر حدود بیست سال قبل از آل بویه ، یعنی از سال 300ه ق خاندان  بدر در سرزمین لرستان بزرگ تا سال 530ه ق حکومت می کردند.  حکومت این خاندان، شامل بدر بنیانگذار حکومت که مدت طولانی فرمانروایی کرد و پس از او نوه اش نصیرالدین محمد جانشین شد که در حدود سال 530بدست ابوطاهر فضلوی ، حکومتش منقرض گردید. بنابر این آل بویه هیچگاه بر سرزمین یا ایالت لربزرگ(بختیاری بعدی) حکومت ننمودند و انتساب نام بختیاری به بختیار عزالدوله دیلمی از پایه و اساس نادرست است.

و اما وجه تسمیه بختیاری

همه مورخین بر این باورند که لربزرگ پس از جدایی کهگیلویه از آن در آغاز صفویه  به بختیاری نامبردارشد.

    امیرشرف خان بدلیسی گزارش می‌دهد که شاه تهماسب صفوی ریاست لربزرگ را که بعدها بختیاری شهرت یافت را به تاجمیرخان آسترکی واگذار نمود و چون تاجمیر از پرداخت مالیات خودداری نمود به دستور شاه تهماسب برکنار شد و میرجهانگیرخان بختیاری از همان طایفه آسترکی جانشین او  گردید.

 نخستین بار لقب بختیاری در سنگ‌نبشته بنه وار (این سنگ نبشته نخستین توسط نگارنده علی بهرامسری بختیاری آسترکی در دهه شصت شناسایی و برگردان و سال ۱۳۸۲ چاپ شد ) توسط امیر جهانگیر خان برای پدرش بکار رفته است.او اینگونه خود را معرفی می کند« جهانگیر سلطان فرزند خانی امیرتاجمیر بختیاری» 

سپهر و سردار اسعد می نویسند لربزرگ از آغاز صفویه به بختیاری موسوم گشت.

   خسرو خان سردار ظفر معتقد است كه بختياريها در زمان صفويه ( 1372-1501 م ) به اين نام شهرت جسته اند.    

      شاردين ( shardian ) مي گويد : «در تاريخ صفويه از سر كردگان آنها بنام خوانين بختياري نام مي بردند كمااينكه جهانگير خان آستركي بنام امير بختياري شهرت يافته بود و بعلاوه همه او را مردي متمول و صاحب گله و رمه هاي بزرگي از ماديان و قاطر و درازگوش مي دانستند .»

 گارثویت مي نويسد :«كلمه بختياري به تنهايي خوشبخت معني مي دهد و شايد هم بعضي از روساي طوايف به اين نام شهرت داشته اند كه احتمالاً بعدها تمام افراد ايل به اين نام شناخته شده اند .»

  عبدالعلی خسروی می‌نویسد:«عناصر تشکیل دهنده تاریخ بختیاری از دوران صفویه با طلوع میرجهانگیرخان آسترکی بطور روشن ادامه می‌یابد و می‌دانیم که منشأ «هفت لنگ و چهارلنگ» و نام«بختیاری» از این مقطع تاریخی بر روی زبانها افتاده‌است.» 

    بنا به گفته همه مورخين و آنچه در بالا ذكر شد ، بختياريها ، قبل از صفويه ، به لُر بزرگ شهرت  داشتند . اما واژه ي زيباي «بختياري» در تاريخ لُر بزرگ ، نخستين بار بعنوان شهرت و نام خانوادگي ميرجهانگيرخان آستركي بكار رفته است و همانطوريكه در تواريخ آمده است ، سركردگان و روساي لُر بزرگ در روزگار صفويه ، بزرگان و خوانين آستركي بوده اند .    بطوريكه دكتر عبدالرضا درگاهي در روزنامه خروش آنزان ( چاپ قبل از انقلاب ) نوشته اند كه : «بطور كلي از ابتداي سلطنت سلسلة صفويه تا زمان كريم خان زند حكومت بختياري در اختيار دودمان مير جهانگير خان آستركي بود .»

 در طول تاريخ اين واقعيت به اثبات رسيده است كه پادشاهان و امراء براي تثبيت و شهرت خانواده و حتي طايفه شان همواره از نام اجداد ونياكان خود استفاده مي كردند ، همانطوريكه كوروش كبير سلسله خود و شهرت خود را بنام هخامنش كه نام جد چهارم ايشان است ، نامگذاري كرد. بنابراين مشخص و معلوم مي گردد كه «بختيار» نام نیای امیر تاج امیر خان بختیاری آسترکی و پسرش مير جهانگيرخان بختیاری آستركي بوده است . بدين ترتيب كه اميرجهانگيرخان پسر امیرتاجميرخان پسر امیر بابك شاه پسرامیر بختيار پسرامیر بهرام آستركي معروف به بهرامسر( سر یعنی پیشوا و سرکرده) بوده است و ايشان نام نياي خود بختيار را براي شهرت و نام خانوادگي خود برگزيد . دودمان و طايفه امیر تاج امیر خان بختیاری آسترکی و اميرجهانگير خان آستركي در زمان صفويه چنان قدرت و اقتدار يافتند كه ديگر طوايف را تحت الشعاع نام و شهرت خودشان يعني «بختياري» قرار دادند چنانكه پس از چندي همه طوايف تحت امر طايفه آستركي و شهرت مير جهانگير خان ، «بختياري» نام گرفتند . لذا براي اثبات اين مطلب به سخن ژان پير ديگار فرانسوي ( فنون كوچ نشينان بختياري ، ص 18 ) اكتفا مي كنيم كه مي گويد :  «آستركي» ها كه در حال حاضر تشكيل طايفه اي از «دوركي» ها را مي دهد در حدود سال1330 میلادی (730ه ق) به منزله يك ايل مستقل شناخته شده بود و رقيب بهداروند به شمار مي آمد .

در همین زمینه ﻧﻮﺭﻋﻠﯽ ﻣﺮﺍﺩﯼ ﺑﺌﻮﺍﺭ ﺍﻟﯿﻤﺎ  می نویسد:

* ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ , ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺷﺪ ؟

۱ - ﻣﻨﺸﺎ ﻧﺎﻡ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟
۲ - ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ , ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﯾﮏ ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺗﯿﺮﻩ ﺍﺯ ﻗﻮﻡ ﻟﺮ ﺍﻃﻼﻕ ﺷﺪ ؟


        ﺑﺮﺍﯼ ﻓﻬﻢ ﻣﻮﺿﻮ ﻉ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ ﻣﺎ , ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ , ﺑﺎ ﺩﻭ ﺍﺻﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ / ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻨﺎﺳﯽ , ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﻓﻬﻢ ﻭ ﻫﻀﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﻧﺎﻡ ﯾﮏ ﻓﺮﺩ ‏( ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ ﭘﺪﺭ ﺟﺪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ‏) ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ‏( ﺧﺎﮎ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﺑﮑﺎﻥ ﻟﺮﺑﺰﺭﮒ ‏) ﺍﻃﻼﻕ ﺷﺪ , ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺁﺳﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﺮﺍ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺳﺪﻩ ﭘﯿﺶ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻭﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﺎﻥ ﻭ ﻃﺒﻘﻪ ﺧﻮﺍﻧﯿﻦ ﺍﻃﻼﻕ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻫﺎ ‏( ﻃﺒﻘﻪ ﺧﻮﺍﻧﯿﻦ ‏) ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻟﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﻟﺮ ﺑﻬﺘﻮﺩﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﻭﺭﻋﺎﯾﺎ ﻭ ﺍﯾﻼﺕ ﻭ ﻋﺸﺎﯾﺮ ﻫﻔﺘﻠﻨﮓ ﻭ ﭼﺎﻟﻨﮓ ﺍﻃﻼﻕ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﻻﺩ ﺣﺴﯿﻨﻘﻠﯽ ﺧﺎﻥ ﺍﯾﻠﺨﺎﻧﯽ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺻﻼ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻓﯿﻠﯽ ﻭ ﺍﺻﻼ ﻟﺮ ﭘﺎﭘﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ !
ﺍﻟﻒ : ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺍﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ , ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﺣﮑﻮﻣﺘﮕﺮ , ﻧﺎﻡ ﺳﻠﺴﻪ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﻧﯿﺎ ﻭ ﺟﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺧﺬ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ . ﻧﯿﺎﯼ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﺳﺎﺳﺎﻥ ﺑﻮﺩ , ﻧﯿﺎ ﻭ ﺟﺪ ﺁﻝ ﻃﺎﻫﺮ ﻭ ﯾﺎ ﻃﺎﻫﺮﯾﺎﻥ , ﻃﺎﻫﺮ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ , ﺟﺪ ﻭ ﻧﯿﺎﯼ ﺁﻝ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﯾﺎ ﺳﺎﻣﺎﻧﯿﺎﻥ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﯿﺎ ﺳﻠﺠﻮﻗﯿﺎﻥ ﺳﻠﺠﻮﻕ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﯿﺎﯼ ﻋﺜﻤﺎﻧﯿﺎﻥ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩ ! ﻧﯿﺎﯼ ﺁﻝ ﺳﻌﻮﺩ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﺳﻌﻮﺩ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺑﺮﺧﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻧﯿﺎ ﻭ ﺟﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻡ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﮔﺰﯾﺪﻧﺪ ‏( ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ‏) ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ . ﻣﻨﺠﻤﻠﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻋﺜﻤﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺟﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺷﺎﻥ ﺷﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﯾﺎ ﮐﺸﻮﺭ ﺳﻌﻮﺩﯼ ‏( ﺍﻟﻤﻤﻠﻜﺔ ﺍﻟﺴﻌﻮﺩﻳﺔ ‏) ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺳﻌﻮﺩ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺳﻌﻮﺩ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ .
ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﺮﺍﺽ ﺍﺗﺎﺑﮑﺎﻥ ﻟﺮ ﮐﺒﯿﺮ ‏( ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ‏) ﺩﺭﺳﺎﻝ ۸۵۰ ﻩ . ﻕ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻟﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﻟﺮﻫﺎ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﻩ ﻭ ﺷﺎﺧﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ , ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﺷﺎﻩ ﺗﻬﻤﺎﺳﺐ ﺻﻔﻮﯼ , ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻨﺎﻡ " ﺗﺎﺟﻤﯿﺮ ﺧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ " ﺍﺯ ﺳﺮﺍﻥ ﻃﺎﯾﻔﻪ " ﺁﺳﺘﺮﮐﯽ " , ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺻﻔﻮﯼ ﻟﻘﺐ ﺳﺮﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﺑﺨﺶ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺯ ﻟﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪ ! ﻭﯼ ﺑﺎﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﮔﺎﻥ ﺻﻔﻮﯼ ﻭﺻﻠﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﺍﯾﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ " ﻣﯿﺮ ﺟﻬﺎﻧﮕﯿﺮﺧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ " ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﭘﺪﺭﺵ ﻭ ﺣﮑﻤﺮﺍﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ " ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ !
ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ؟ ﻣﺆﻟﻒ ﮐﺘﺎﺏ " ﻋﺎﻟﻢ ﺁﺭﺍﯼ ﻋﺒﺎﺳﯽ " ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﺗﺎﺟﻤﯿﺮ ﺧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ ﮐﻪ ":
ﺍﻣﯿﺮ ﺗﺎﺟﻤﯿﺮﺧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺑﺎﻋﻦ ﺟﺪ ‏( ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﭘﺪﺭ ‏) ﻣﯿﺮ ﻭ ﻣﯿﺮﺯﺍﺩﻩ ﺍﻟﻮﺍﺭ ‏( ﻟﺮﻫﺎﯼ ‏) ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻭﻓﻮﺭ ﻋﻘﯿﺪﺕ ﻭ ﺍﺧﻼﺹ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺷﺎﻩ ﺻﻔﻮﯼ ﺷﺮﻓﯿﺎﺏ ﺷﺪ "...
ﮐﻪ ﻣﺸﺤﺺ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﭘﺪﺭ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﻭﺳﺎﺑﻘﻪ ﺍﺷﺮﺍﻓﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻟﺮﺑﺰﺭﮒ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ . ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﭘﺪﺭ ﺟﺪ ﺗﺎﺟﻤﯿﺮ ﺧﺎﻥ , ﺑﻬﺮﺍﻡ , ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺑﻬﺮﺍﻣﺴﺮ ‏( ﺳﺮ ﻭ ﺳﺮﻩ ﺩﺭ ﻟﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺭﻫﺒﺮ ﺍﺳﺖ ‏) ﻭﺍﻟﯽ ﻭ ﺍﻣﯿﺮ ﺩﺭ ﻟﺮﺑﺰﺭﮒ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻭﯼ ﯾﻌﻨﯽ ﺟﺪ ﺗﺎﺟﻤﯿﺮ ﺧﺎﻥ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ " ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﻪ ﺗﺎﺟﻤﯿﺮ ﺧﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ , ﻧﺎﻡ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﻧﯿﺎ ﻭ ﺟﺪﺵ " ﺑﺨﺘﯿﺎﺭ " ﺍﺧﺬ ﮐﺮﺩ . ﻭ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﯿﺰ ﺍﻃﻼﻕ ﺷﺪ ﻭ " ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ " ﯾﺎ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﻟﺮﻫﺎ " ﺧﺎﮎ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ " ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ ! ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻣﺜﻼ : ﻟﺮ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ! ﺍﺭﺍﻣﻨﻪ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ! ﻗﺎﻟﯽ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ! ﮐﺒﺎﺏ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ! ﮐﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ !
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺍﺳﺎﺱ ﻧﺎﻡ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ , ﻧﺎﻡ ﻧﯿﺎﯼ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺨﺶ ﻭﺳﯿﻌﯽ ﺍﺯ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﻟﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺧﺎﮎ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﯾﺎ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻋﻬﺪ ﺭﺿﺎﺧﺎﻥ.»

    بنابراین از زمان شاه تهماسب اول صفوی تا پایان حکومت زندیه، در این مدت زمام تمام خاک بختیاری تحت حکومت خوانین آسترکی بود که امیرتاجمیرخان و ابدالخان اولین و آخرین آنها بوده‌اند. این خوانین از سال ۹۲۴ ه ق تا سال ۱۲۰۳ ه ق به مدت ۲۷۹ سال از سوی دولت مرکزی بر تمام خاک بختیاری حکمروایی نمودندو از زمان امیر بهرام شاه آسترکی نیای امیر تاج امیر خان و  میرجهانگیرخان مرکز حکومت بختیاری از ایذه به بنه وار خلیل خان بختیاری آسترکی در لالی کنونی منتقل گردید